کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خشم نابایست
لغتنامه دهخدا
خشم نابایست . [ خ َ / خ ِ م ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشم بیجا. خشم ناجایگاه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم ناجایگاه
لغتنامه دهخدا
خشم ناجایگاه . [ خ َ / خ ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشم بیجا. خشم نابایست . (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم هودو
لغتنامه دهخدا
خشم هودو. [ خ َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه شهرستان لار، واقع در 36 هزارگزی خاور لنگه و یک هزارگزی ساحل خلیج فارس ، دارای 105 تن سکنه که ازطریق صید ماهی امرار معاش می کنند. این دهکده از طریق دریا راه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران...
-
خشم آلود
لغتنامه دهخدا
خشم آلود. [ خ َ / خ ِ ] (ن مف مرکب ) غضبناک . خشمناک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خشمگین . غضب آلود. مغضب . (یادداشت بخط مؤلف ) : روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود. (تاریخ بیهقی ).قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود. اثیرالدین اخسیکتی .وحشی تیزچنگ ...
-
خشم آلودگی
لغتنامه دهخدا
خشم آلودگی . [ خ َ / خ ِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عصبانیت . غضبناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم آلوده
لغتنامه دهخدا
خشم آلوده . [ خ َ / خ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خشمناک . غضبناک . خشم آلود. (یادداشت بخط مؤلف ) (از ناظم الاطباء) : یکی از پسران هرون الرشید پیش پدر آمد خشم آلوده که فلان سرهنگ زاده مرا دشنام مادر داد. (گلستان سعدی ).
-
خشم آلودی
لغتنامه دهخدا
خشم آلودی . [ خ َ / خ ِ ] (حامص مرکب ) خشمناکی . عصبانیت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم آمیز
لغتنامه دهخدا
خشم آمیز. [ خ َ / خ ِ ] (ن مف مرکب ) عصبانی کننده . به غضب درآورنده . (یادداشت بخط مؤلف ). خشم آور.
-
خشم آور
لغتنامه دهخدا
خشم آور. [ خ َ / خ ِ وَ ] (نف مرکب ) عصبانی کننده . غضبناک کننده . خشم آمیز. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم آوری
لغتنامه دهخدا
خشم آوری . [ خ َ / خ ِ وَ ] (حامص مرکب )غضبناکی . عصبانیت . خشمناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم انگیز
لغتنامه دهخدا
خشم انگیز. [ خ َ / خ ِ اَ ] (نف مرکب ) خشم آور. عصبانی کننده . غضبناک کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم انگیزی
لغتنامه دهخدا
خشم انگیزی . [ خ َ / خ ِ اَ] (حامص مرکب ) حال عصبانی کننده . حال غضبناک کننده .
-
خشم تاب
لغتنامه دهخدا
خشم تاب . [ خ َ / خ ِ ] (ن مف مرکب ) کسی که خشم تاب داده و پیچیده باشد او را. (از آنندراج ) : سیاهی عزب پیشه و خشم تاب چو دیدند روی چنین بی نقاب ز تاب جوانی بجوش آمدنددر آن وادی سخت کوش آمدند. نظامی (از آنندراج ).
-
خشم زدا
لغتنامه دهخدا
خشم زدا. [ خ َ / خ ِ زَ / زِ / زُ ] (نف مرکب مرخم ) غیظ از بین برنده . عصبانیت از بین برنده .
-
خشم ساز
لغتنامه دهخدا
خشم ساز. [ خ َ / خ ِ ] (نف مرکب ) عصبانی . خشمگین . غضبناک . خشمین : فروبرد سرطیره و خشم سازوزان طیرگی سر برآورد باز.نظامی .