کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشمگینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خشمگینی
/xašmgini/
معنی
خشمناکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تغیر، خشم، عصبانیت، غضب، غضبناکی، غیظ
دیکشنری
fury
-
جستوجوی دقیق
-
خشمگینی
واژگان مترادف و متضاد
تغیر، خشم، عصبانیت، غضب، غضبناکی، غیظ
-
خشمگینی
لغتنامه دهخدا
خشمگینی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) عصبانیت . غضبناکی . برآشفتگی . (یادداشت بخط مؤلف ). هضیمه . وَبَد، غَضِب . (منتهی الارب ). غضب آلودگی . (ناظم الاطباء).
-
خشمگینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xašmgini خشمناکی.
-
جستوجو در متن
-
نژندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nažandi ۱. پژمردگی؛ اندوهگینی.۲. سرگشتگی.۳. خشمگینی.
-
عصبانیت
واژگان مترادف و متضاد
اوقاتتلخی، بدخویی، تغیر، تندمزاجی، تندخویی، خشمگینی، خشم، غضبناکی، غضب، لج
-
غضبناکی
لغتنامه دهخدا
غضبناکی . [ غ َ ض َ ] (حامص مرکب ) خشمگینی . (ناظم الاطباء). غضبناک بودن . خشمگین شدن .
-
غَضْبَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
خشمگيني که خشمش به راحتي فروکش نکند (صفت مشبهه از ماده غضب است )
-
غضب
فرهنگ فارسی معین
(غَ ضَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خشم گرفتن . 2 - (اِمص .) خشمگینی . 3 - (ا ِ.) خشم .
-
ناریت
لغتنامه دهخدا
ناریت . [ری ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، خشمگینی و غضبناکی . آتشین مزاجی . تندی . (ناظم الاطباء).
-
ناراحتی
لغتنامه دهخدا
ناراحتی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) راحت نبودن . راحت نداشتن . در زحمت بودن . عدم آرامش و آسایش .به زحمت افتادن . || خشمگینی . برآشفتگی .
-
خشمگنی
لغتنامه دهخدا
خشمگنی . [ خ َ / خ ِ گ ِ ] (حامص مرکب )عصبانیت . غضبناکی . خشمگینی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
غضب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qazab خشم گرفتن؛ خشم کردن بر کسی؛ خشمگینی؛ خشم.〈 غضب راندن بر کسی: [قدیمی] خشم و تندی نشان دادن بر او.〈 غضب کردن: (مصدر لازم) خشم گرفتن؛ خشمگین شدن.
-
پلنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پلنگ) palangi ۱. مربوط به پلنگ.۲. شبیه پوست پلنگ: لباس پلنگی.۳. (حاصل مصدر) [قدیمی] تندی و خشمگینی.
-
اسافة
لغتنامه دهخدا
اسافة. [ اَ ف َ ] (ع اِمص ) اسم مصدر است از اَسف . اندوهناکی . غمگینی . || خشمگینی . || رقت قلب . || اسارت . || بندگی . || عدم صلاحیت زمین رُستن گیاه را.