کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشمناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشمناکی
لغتنامه دهخدا
خشمناکی . [ خ َ / خ ِ ] (حامص مرکب ) عصبانیت . غضبناکی . خشمگینی . خشمینی : فرستاده چو دیدآن خشمناکی برجعت پای خود را کرد خاکی . نظامی .روزی بطریق خشمناکی شه دید در آن جوان خاکی . نظامی .شد از خشمناکی چو غرنده شیرکه آرد گوزن گران را بزیر. نظامی .یکی ...
-
جستوجو در متن
-
خشمگینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xašmgini خشمناکی.
-
غضب
واژگان مترادف و متضاد
برآشفتگی، برافروختگی، تندمزاجی، تندی، تیزی، خشم، خشمگین، خشمناکی، سخط، عتاب، عصبانیت، غیظ، قهر، هیجان
-
آتش سری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] 'ātašsari تندخویی؛ خشمناکی؛ نابردباری: ◻︎ مکن تیزمغزی و آتشسری / نه زاینسان بُوَد مهتر لشکری (فردوسی: ۷/۵۵۶).
-
دژمناکی
لغتنامه دهخدا
دژمناکی . [ دُ ژَ / دِ ژَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دژمناک . غمگینی . افسردگی . || رنجوری . || خشمناکی . و رجوع به دژمناک شود.
-
پرخشمی
لغتنامه دهخدا
پرخشمی . [ پ ُ خ َ ] (حامص مرکب ) غضبناکی . خشمناکی . تأقة. شدت غضب . سختی غضب .
-
خشم تیز
لغتنامه دهخدا
خشم تیز. [ خ َ / خ ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عصبانیت شدید. خشمناکی شدید. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم آلودی
لغتنامه دهخدا
خشم آلودی . [ خ َ / خ ِ ] (حامص مرکب ) خشمناکی . عصبانیت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشم آوری
لغتنامه دهخدا
خشم آوری . [ خ َ / خ ِ وَ ] (حامص مرکب )غضبناکی . عصبانیت . خشمناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
منافتت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ یا فِ تَ) [ ع . منافتة ] 1 - (مص ل .) جوشیدن (دیگ ). 2 - غضبناک شدن ، خشم گرفتن . 3 - (اِمص .) جوشش . 4 - خشمناکی .
-
ذبارت
لغتنامه دهخدا
ذبارت . [ ذِ رَ ] (ع مص ) ذبارَة. نیکو نگریستن . || خشمناکی . خشمناک شدن . || محکم کردن . || نیکو یاد گرفتن . || روان خواندن . || ذبارت خبر؛ دریافتن آن .
-
امقرار
لغتنامه دهخدا
امقرار. [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بلند برآمدن رگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باد کردن و بلند شدن رگ و آن بیشتر در موقع خشمناکی است . (از اقرب الموارد).
-
دژکامگی
لغتنامه دهخدا
دژکامگی . [ دُ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) غضب و خشم . خشمناکی .- دژکامگی کردن ؛ نمودن غضب و بدخویی . خشم گرفتن : مکن دژکامگی با آن جوانمردبپرور مهر آن را کو بپرورد.(ویس و رامین ).
-
مبرنتی
لغتنامه دهخدا
مبرنتی . [ م ُ رَ ] (ع ص ) نعت از ابرنتاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آماده گردیده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || مرد کوتاه بالای حیله ساز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || خشمناکی که از خشم بطرف احدی نظر نک...