کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشخاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خشخاش
/xašxāš/
معنی
۱. گیاهی علفی، با ساقۀ باریک، گلهای سفید، و برگهای دراز، درشت، و دندانهدار که بلندیش تا یک متر میرسد و از آن شیرۀ تریاک میگیرند؛ کوکنار.
۲. میوۀ گرزمانند گیاه خشخاش که پس از ریختن برگهای گل در سر شاخه پیدا میشود.
۳. دانههای روغنی، خوراکی، و ریز گیاه خشخاش که روغن آن را میگیرند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
نارخیرا، کوکنار، نارخوک، نارکوک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشخاش
واژگان مترادف و متضاد
نارخیرا، کوکنار، نارخوک، نارکوک
-
خشخاش
فرهنگ فارسی معین
(خَ)(اِ.)گیاهی است از تیرة کوکناریان دارای ساقة باریک و برگ های طویل و درشت . میوة خشخاش به شکل حقه است که با تیغ زدن آن شیره ای سفید بیرون دهد که پس از خشک شدن به رنگ قهوه ای درآید و همان است که آن را تریاک گویند.
-
خشخاش
لغتنامه دهخدا
خشخاش . [ خ َ ] (ع اِ) مردم با سلاح و زره . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || کوکنار و آن چند قسم است بستانی و منثور و مقرن و زبدی . (منتهی الارب ). کوکنار. (مهذب الاسماء).خشخشاش از نظر پزشکی : دربرهان قاطع آمده است : خشخاش چند قسم...
-
خشخاش
لغتنامه دهخدا
خشخاش . [ خ َ ](اِخ ) ابن حباب بن حارث که بعضی او را خشخاش بن مالک بن حارث آورده اند از صحابیان بود. (از منتهی الارب ).
-
خشخاش
دیکشنری عربی به فارسی
خشخاش , کوکنار
-
خشخاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xašxāš ۱. گیاهی علفی، با ساقۀ باریک، گلهای سفید، و برگهای دراز، درشت، و دندانهدار که بلندیش تا یک متر میرسد و از آن شیرۀ تریاک میگیرند؛ کوکنار.۲. میوۀ گرزمانند گیاه خشخاش که پس از ریختن برگهای گل در سر شاخه پیدا میشود.۳. دان...
-
خشخاش
دیکشنری فارسی به عربی
خشخاش
-
خشخاش
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xašxâš طاری: xâšxâš طامه ای: xašxâš طرقی: xâšxâš کشه ای: xâšxâš نطنزی: xašxâš
-
خشخاش
فرهنگ گنجواژه
گیاهی که میوه آن صدای خِش خِش میکند.
-
واژههای مشابه
-
گرز خشخاش
لغتنامه دهخدا
گرز خشخاش . [ گ ُ زِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غوزه ٔ خشخاش که از آن تریاک گیرند. میوه ٔ خشخاش را گویند که کوکنار نیز نامیده می شود. رجوع به کوکنار و خشخاش شود. رمان السعال .
-
خشخاش زنی
لغتنامه دهخدا
خشخاش زنی . [ خ َ زَ ] (حامص مرکب ) عمل خشخاش زن .
-
خشخاش کاری
لغتنامه دهخدا
خشخاش کاری . [ خ َ ] (حامص مرکب ) کاشت خشخاش . عمل خشخاش کشت کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشخاش ابیض
لغتنامه دهخدا
خشخاش ابیض . [ خ َ ش ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی خشخاش است که خشخاش بستانی نیز می گویند. رمان السعال .(یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خشخاش بستانی شود.
-
خشخاش اسود
لغتنامه دهخدا
خشخاش اسود. [ خ َ ش ِ اَس ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از انواع خشخاش است . صاحب تقویم گوید بری بود و بستانی و صاحب منهاج گوید بری مضر بود و بهترین وی فربه و تازه بود و طبیعت آن سرد و خشک است در سیم و گویند در چهارم وگویند تر است در چهارم خاصی...