کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خشته
/xešte/
معنی
مفلس؛ بینوا؛ بیچیز؛ تهیدست: ◻︎ معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم / زیرا که غریبم من و مجروحم و خشته (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
briquette
خشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] نرمه یا قطعات کوچک مواد که با چسب یا بدون آن بهوسیلۀ دستگاههای پرس شکل داده شود
-
خشته
فرهنگ فارسی معین
(خِ یا خَ تِ) (ص .) بینوا، بی چیز.
-
خشته
لغتنامه دهخدا
خشته . [ خ َ ت َ / ت ِ ] (ص ) مفلس و بی برگ و نوا باشد. (صحاح الفرس ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) : معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم زیرا که غریبم من و مجروحم و خشته .ابوالعباس مروزی (از...
-
خشته
لغتنامه دهخدا
خشته . [ خ ُ ت َ / ت ِ ] (ص ) عاریت . امانت گرفته شده ازکس دیگر در لهجه ٔ قزوینی ها. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xešte مفلس؛ بینوا؛ بیچیز؛ تهیدست: ◻︎ معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم / زیرا که غریبم من و مجروحم و خشته (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۶).
-
جستوجو در متن
-
compacted powder
پودر فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پودری که برای تولید قطعۀ فشردهشده یا خشته، فشرده شده است