کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خسور
/xosur/
معنی
۱. پدرزن.
۲. پدرشوهر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسور
لغتنامه دهخدا
خسور. [ خ َ ] (ع ص ) زیان کار. زیان دیده . زیان زده : اندر آن تقریر بودیم ای خسورکه خرت لنگ است و منزل دور دور.(مثنوی ).
-
خسور
لغتنامه دهخدا
خسور. [ خ ُ ] (اِ) پدر شوی . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : بیکجا بر عروسان و خسوران عروسان دختران داماد پوران . (ویس و رامین ).|| پدرزن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || مادرزن . (صحاح الفرس ). || حصاد. درو.(ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگ...
-
خسور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خسوره، خسر› [قدیمی] xosur ۱. پدرزن.۲. پدرشوهر.
-
خسور
واژهنامه آزاد
در گویش فارسی دری به معنی پدر زن خُسوربیره به معنی برادر زن یا خواهر زن گفته میشود خُسور مادر هم به معنی مادر زن گفته میشود.
-
خسور
واژهنامه آزاد
خسور(خسوره) در زبان کردن به معنای پدر همسر است.
-
واژههای مشابه
-
خَسوُر
لهجه و گویش تهرانی
پدر شوهر، پدر زن
-
خُسور بِرَّ
لهجه و گویش گنابادی
khosorberra در گویش گنابادی یعنی برادر زن
-
واژههای همآوا
-
خثور
لغتنامه دهخدا
خثور. [ خ ُ ] (ع مص ) این کلمه مصدر دیگر خثر است . رجوع به خَثْر شود.
-
خصور
لغتنامه دهخدا
خصور. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خصر. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
-
خَسوُر
لهجه و گویش تهرانی
پدر شوهر، پدر زن
-
جستوجو در متن
-
خسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xosor = خسور
-
پدرزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pedarzan خسور؛ خسر.