کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسرو ابرقوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خسرو اشغانی
لغتنامه دهخدا
خسرو اشغانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 18). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
-
خسرو اشکانی
لغتنامه دهخدا
خسرو اشکانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (ایران باستان ج 3 صص 2469-2471 وصص 2610- 2613). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
-
خسرو اصفهانی
لغتنامه دهخدا
خسرو اصفهانی . [ خ ُ رَ / رُ وِ اِ ف َ ] (اِخ ) وی یکی از شاعران قرن هشتم ایران است و لقب او ناصرالدین می باشد مرگ او بسال 731 هَ . ق . اتفاق افتاد. او راست : 1 - کتاب سعادت نامه . 2 - منظومه ٔ فارسی . (از کشف الظنون ).
-
خسرو افندی
لغتنامه دهخدا
خسرو افندی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ف َ ] (اِخ ) ازشاعران دوران اخیر عثمانی است و این بیت از اوست :دون کیجه سینک اغزکی پک چوق آرامشلرخسرو هله دیوانه دیمشلر خبرم وار.(ازقاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
خسرو انجم
لغتنامه دهخدا
خسرو انجم . [ خ ُ رَ / رُ وِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از خسرو اختران و خسرو اقلیم چهارم یعنی آفتاب عالمتاب است که آن را خسرو خاور و خسرو سیارگان نیز گویند. (ازبرهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ).
-
خسرو انوشیروان
لغتنامه دهخدا
خسرو انوشیروان . [خ ُ رَ / رُو اَ شیر ] (اِخ ) همان انوشیروان پادشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
-
خسرو اول
لغتنامه دهخدا
خسرو اول . [ خ ُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ ] (اِخ ) خسرو انوشیروان . انوشیروان پادشاه ساسانی . (از مزدیسنا ص 204،222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
-
خسرو بهمنی
لغتنامه دهخدا
خسرو بهمنی . [ خ ُ رَ / رُو ب َ م َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل کرند رجوع به ایل کرند شود.
-
خسرو پرویز
لغتنامه دهخدا
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار به آذربایجان بود و چون بشاهی رسید شتابان به تیسفون رفت و در سال 590 م ...
-
خسرو خاور
لغتنامه دهخدا
خسرو خاور. [ خ ُ رَ / رُ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (از برهان قاطع).آفتاب . مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف ) : خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت با همه پادشهی بنده ٔ توران شاهم . حافظ.سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زدبدست ...
-
خسرو خسروان
لغتنامه دهخدا
خسرو خسروان . [ خ ُ رَ / رُ وِ خ ُ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پادشاه پادشاهان . شاه شاهان : خرامان شده خسرو خسروان طرفدار چین در رکابش روان .نظامی .
-
خسرو خوارزم
لغتنامه دهخدا
خسرو خوارزم . [ خ ُ رَ / رُ وِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) نام عام امراء خوارزم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خسرو دوم
لغتنامه دهخدا
خسرو دوم . [ خ ُ رَ / رُ وِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پسر تیرداد پادشاه اشکانی ارمنستان که از 325 تا 327 م . پادشاهی کرد. (از تاریخ ایران باستان مشیرالدوله ص 2621).
-
خسرو دیوزاد
لغتنامه دهخدا
خسرو دیوزاد. [ خ ُ رُ وِ دُوْ وْ ] (اِخ ) نامی افسانه ای است که دریکی از داستان های کودکان می آید. (یادداشت مؤلف ).
-
خسرو سوم
لغتنامه دهخدا
خسرو سوم . [ خ ُرَ / رُ وِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) وی پسر ورزدات پادشاه اشکانی ارمنستان است که از سال 379 تا 392 م . سلطنت کرد. پسر او تیگران پس از خسرو سوم در 416 م . پادشاه ارمنستان ایران شد. (از ایران باستان ج 3 ص 2621).