کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسره
لغتنامه دهخدا
خسره . [ خ َ رِ ] (ص ) جنبان . متحرک . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 381).
-
خسره
لغتنامه دهخدا
خسره . [ خ ُ رِ ](اِ) پدرزن . || مادرزن . (ناظم الاطباء).
-
خسره
لغتنامه دهخدا
خسره . [ خ ُ س ُ رِ ](اِ) پدرزن . || مادرزن . (ناظم الاطباء).
-
خسره
لغتنامه دهخدا
خسره . [ خ ُ س ُ رِ ](اِخ ) نام یکی از پادشاهان پارتی است و پسر فیروزبن هرمزان است . در شرح حال او می گویند قبل از آنکه پدرش درگذرد او استقلالی بهمرسانید و خود را زمامدار فرض می کرد تا آنکه پدر او را بحبس انداخت و بعد از چندی از حبس بدرآوردش و گفت پس...
-
جستوجو در متن
-
تخسیر
لغتنامه دهخدا
تخسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج ): خسره ُ سوءُ عمله ِ؛ ای اهلکه ُ. (اقرب الموارد). || زیانکار گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب ال...
-
مادرزن
لغتنامه دهخدا
مادرزن . [ دَ زَ ] (اِ مرکب ) مادر زوجه ٔ شخص و خس و خسره و خسرو و خش و خشو و خشامن و خشتامن . (ناظم الاطباء). صِهرَه ، مادرزن به فارسی خش است . (از منتهی الارب ) : یکی را زن صاحب جمال درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه بماند. (گلستان ). نادی...
-
اسرهه
لغتنامه دهخدا
اسرهه . [ اُ رُ هَِ ] (اِخ ) بقول دِنیس تِل ماها خلیفه ٔ بزرگ اِدِس (الرها). (تاریخ خسروُن ص 27 و 63).اول کسی که در الرها بسلطنت نشست ارروا پسر خویا بود (سنه ٔ 136 ق .م .). او پنج سال سلطنت کرد و ادس بنام او معروف شد. پرکوپ ، در کتاب خود موسوم بجنگ ه...
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) فرخان بزرگ ، ملقب به ذوالمناقب و سپهبد، فرزند دابویه . از ملوک طبرستان بود. خواندمیر بنقل از تاریخ مرعشی آرد: بجای پدر نشست و ابواب عدل بر روی خلایق گشاده درهای جور و ظلم بربست و او را برادری بود سارویه نام و ساروی...