کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خستگی
/xastegi/
معنی
۱. خسته بودن.
۲. (اسم) [قدیمی] جراحت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جراحت، ریش، زخم
۲. کوفتگی، درماندگی، فرسودگی
۳. ملالت
دیکشنری
exhaustion, fatigue, weariness, tedium, tiredness
-
جستوجوی دقیق
-
خستگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جراحت، ریش، زخم ۲. کوفتگی، درماندگی، فرسودگی ۳. ملالت
-
fatigue
خستگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، مهندسی عمران] [روانشناسی] واکنشی بهنجار و گذرا در برابر فشار و تنشهای عاطفی و جسمی که در آن فرد احساس ناراحتی میکند و کارایی خود را از دست میدهد [ مهندسی عمران] گسیختگی ماده ناشی از تنش تکراری یا دورهای
-
خستگی
فرهنگ فارسی معین
(خَ تِ) (حامص .) 1 - زخم ، جراحت . 2 - رنجیده بودن از کار بسیار.
-
خستگی
لغتنامه دهخدا
خستگی . [ خ َ ت َ / ت ِ ] (حامص ، اِ) جراحت . ریش . (ناظم الاطباء). قَرح . (مهذب الاسماء). کلم . جرح . (یادداشت بخط مؤلف ) : بدان خستگی باز جنگ آمدندگرازان بسان پلنگ آمدند.فردوسی .بقلب اندرون شاه مکران بخست بژوبین وزان خستگی هم نوشت . فردوسی .از آن ...
-
خستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xastegi ۱. خسته بودن.۲. (اسم) [قدیمی] جراحت.
-
خستگی
دیکشنری فارسی به عربی
اعياء , بشکل متعب , سام , متعب
-
واژههای مشابه
-
acoustic fatigue
خستگی آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] از بین رفتن تدریجی استحکام ماده براثر تنش آکوستیکی
-
fretting fatigue
خستگی اصطکاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خستگی قطعهای که هم در معرض اصطکاک و هم تحت بار است و درنتیجه از عمر خستگی (fatigue life) آن کاسته میشود
-
metal fatigue
خستگی فلز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] کاهش فزایندۀ استحکام فلز براثر تنشهای مکرر، بهنحویکه هیچیک از آنها از حد استحکام کششی نهایی فلز بیشتر نباشد
-
thermal fatigue
خستگی گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شکست حاصل از وجود شیوهای دمایی متغیر با زمان که در نتیجۀ آن تنشهای چرخهای در سازه ایجاد میشود
-
fatigue wear
رفتگی خستگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی بسپار] رفتگی سطح یک قطعه براثر شکست حاصل از خستگی ماده
-
خستگی گرفتن
لغتنامه دهخدا
خستگی گرفتن . [ خ َ ت َ / ت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ماندگی گرفتن . ماندگی دور کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خستگی ناپذیر
لغتنامه دهخدا
خستگی ناپذیر. [ خ َ ت َ / ت ِ پ َ ] (نف مرکب مرخم ) کنایه از تعطیل برندار. پی گیر. مداوم . دائم . چون : مبارزه ٔ خستگی ناپذیر با بی سوادی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خستگی ها
لغتنامه دهخدا
خستگی ها. [ خ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جراحتها، ریش ها : همی گفت کای داور داد پاک گر از خستگیها شوم من هلاک . فردوسی .تن پیلتن را چنان خسته دیدهمه خستگیهاش نابسته دید. فردوسی .چو مهر دلش گستهم را بخواست گشاد آن گرانمایه از دست راست ابر بازوی گستهم بر ببست ...