کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خسته و مانده
لهجه و گویش تهرانی
خیلی خسته
-
پیر و خسته
فرهنگ گنجواژه
فرتوت.
-
خرد و خسته
فرهنگ گنجواژه
خیلی خسته.
-
خسته و آواره
فرهنگ گنجواژه
ول و خسته.
-
خسته و کسل
فرهنگ گنجواژه
بی دل و دماغ.
-
خسته و مانده
فرهنگ گنجواژه
خیلی خسته
-
خسته و مرده
فرهنگ گنجواژه
خیلی خسته
-
خسته و مسکین
فرهنگ گنجواژه
زار.
-
خسته و مُندک
فرهنگ گنجواژه
خسته و مانده.
-
خسته و نالان
فرهنگ گنجواژه
مانده.
-
تو چون تند راه میروی، زود خسته میشوی.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: to az bas tond râh aše, zü xassa abe. طاری: to čon tund rah aše, zü xassa abe. طامه ای: to čon tund reh-e še, ǰaldi xasse abe. طرقی: to čon tund rah aše, zü xassa abe. کشه ای: to čon ton rah aše, zi xassa abe. نطنزی: to čon tond râh-e še, zu...
-
جستوجو در متن
-
wearied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته شده، خسته
-
fatiguing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خستگی، خسته شدن، فرسودن، خسته کردن
-
wearying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خستگی، خسته، خسته کننده
-
tiring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته کننده، خسته شدن، خسته کردن، از پا درامدن، فرسودن، لاستیک زدن به