کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسباندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خسباندن
/xosbāndan/
معنی
۱. = خواباندن
۲. پایین آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسباندن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (مص م .) خواباندن .
-
خسباندن
لغتنامه دهخدا
خسباندن . [ خ ُ دَ ] (مص ) خوابانیدن . خسبانیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : بخسبانم ترا من می خورم ناب که من سرمست خوش باشم تو در خواب . نظامی .بخفت و بخفتن بخسباندشان چو برخاست بر خاک بنشاندشان . نظامی .چنان خسبان چو آید وقت خوابم که گر ریزد گلم ماند گ...
-
خسباندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خسبانیدن، خسپانیدن› [قدیمی] xosbāndan ۱. = خواباندن۲. پایین آوردن.