کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خسارت
/xesārat/
معنی
۱. ضرر کردن؛ زیان دیدن.
۲. (اسم) زیان.
۳. (اسم) غرامت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آسیب، اضرار
۲. تاوان، جریمه، غرامت، زیانکاری، زیانمندی، خسران، زیان، ضرر، غبن، غرامتی، لطمه ≠ نفع
برابر فارسی
زیان، زیانکار
دیکشنری
injury, punishment, toll
-
جستوجوی دقیق
-
خسارت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیب، اضرار ۲. تاوان، جریمه، غرامت، زیانکاری، زیانمندی، خسران، زیان، ضرر، غبن، غرامتی، لطمه ≠ نفع
-
خسارت
فرهنگ واژههای سره
زیان، زیانکار
-
خسارت
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) [ ع . خسارة ] (اِمص .) زیانکاری ، زیانمندی .
-
خسارت
لغتنامه دهخدا
خسارت . [ خ ِ رَ ] (ع اِ) زیان . ضرر. (از ناظم الاطباء) : مردمان خراسان از خسارت و تاراج فارغ شوند. (تاریخ بیهقی ). || کم آمدن حاصل فروش از قیمت خرید. ضرر در تجارت و زیان در معامله . (از ناظم الاطباء) : بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. (گلستان سعد...
-
خسارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَسارَة] xesārat ۱. ضرر کردن؛ زیان دیدن.۲. (اسم) زیان.۳. (اسم) غرامت.
-
خسارت
دیکشنری فارسی به عربی
اذي , خسارة , ضرر
-
واژههای مشابه
-
خسارت دیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متضرر شدن، زیان کردن، ضرر کردن، خسارتکشیدن، خسارت خوردن ≠ خسارت گرفتن ۲. لطمه خوردن، آسیب دیدن، صدمه دیدن ≠ لطمهزدن، آسیب رساندن
-
خسارت گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
غرامت گرفتن، تاوان گرفتن ≠ خسارات دادن، غرامت دادن
-
cancellation charge
خسارت لغو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هزینهای که مسافر در صورت لغو کردن قرارداد سفر باید بپردازد
-
خسارت داشتن
لغتنامه دهخدا
خسارت داشتن . [ خ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ضرر داشتن . زیان داشتن . کم آوردن حاصل فروش از مبلغ پرداختی برای خرید. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خسارت دیدن
لغتنامه دهخدا
خسارت دیدن . [ خ ِ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) ضرر دیدن . زیان دیدن . کم شدن نتیجه ٔ فروش از قیمت خرید. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خسارت کشیدن
لغتنامه دهخدا
خسارت کشیدن . [ خ ِ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) متحمل خسارت شدن . ضرر بردن . زیان کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || تاوان دادن . جبران ضرر کسی را کردن .ضرر و زیان کسی را پرداختن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خسارت وضرر
دیکشنری فارسی به عربی
اجحاف
-
خسارت رساندن
دیکشنری فارسی به عربی
اذي