کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خزیره
لغتنامه دهخدا
خزیره . [ خ َ رَ ] (ع اِ) قسمی از آش و آبگوشت . (ناظم الاطباء). اردهاله از شیر و روغن . (زمخشری ). سبوساب . (مجمل اللغة). سبوسابه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اطخاف
لغتنامه دهخدا
اطخاف . [ اِ ] (ع مص ) طَخیفه ساختن که نوعی از آش باشد. (ناظم الاطباء). طَخیفه ساختن که آش باشد. (منتهی الارب ). طَخیفه ساختن ، و طَخیفه بمعنی خزیره است . (از اقرب الموارد). رجوع به طَخیفه و خزیره شود.
-
حذرقة
لغتنامه دهخدا
حذرقة. [ ح ُ رُق ْ ق َ ] (ع اِ) نوعی قلیة که آنرا خَزیره نیز گویند. (منتهی الارب ).
-
خزیر
لغتنامه دهخدا
خزیر. [ خ َ ] (اِ) خاکستر سوزنده ای که در آن آتش باشد. || خاکستر سرگین و آتش . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (ع اِ) قسمی از آش و آبگوشت . خزیره . (ناظم الاطباء). سبوس وا. سبوس با. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
عصیدة
لغتنامه دهخدا
عصیدة. [ ع َ دَ ] (ع اِ) بتابه که حلوایی است . (منتهی الارب ). نوعی از حلواست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سبوسبا یعنی خزیره باشد چون گوشت در وی نکنند. (بحر الجواهر، ذیل کلمه ٔ خزیره ). طعامی است مصنوع . (از مخزن الادویة). حلوای خرما و کاچی . (دهار)....