کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خزی
/xazi/
معنی
خوار؛ پست؛ رسوا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
fur, furry
-
جستوجوی دقیق
-
خزی
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (مص ل ) 1 - خوار شدن ، پست شدن . 2 - خواری ، رسوایی .
-
خزی
لغتنامه دهخدا
خزی . [ خ َ زا ] (ع مص ) خوار گردیدن ، خِزی . (منتهی الارب ). || رسوا شدن . (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). (از اقرب الموارد).
-
خزی
لغتنامه دهخدا
خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع ص ) رسوا. (از غیاث اللغات ) : سخن حجت بر وجه ملامت مشنوتا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .ناصرخسرو.
-
خزی
لغتنامه دهخدا
خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع مص ) غلبه کردن بر کسی در خواری . یقال : خازانی فلان مخازاة فخزیته . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خزی
لغتنامه دهخدا
خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع اِمص ) خواری . (از منتهی الارب ). || رسوائی . (منتهی الارب ) : ملک قدیم و دودمان کریم آل سامان بر باد داد و بدنامی اندوخت که تا ابد عار آن کار و خزی آن حرکت بر روی روزگار باقی خواهد بود. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
خزی
لغتنامه دهخدا
خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع مص ) در بلا و شهرت افتاده و ذلیل و خوار گردیدن . (از منتهی الارب ). خوار شدن . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَزی ̍ رجوع به خَزی ̍ شود. || رسوا شدن . خَزی ̍. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). (از اقرب الموار...
-
خزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خزیّ] [قدیمی] xazi خوار؛ پست؛ رسوا.
-
خزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xezy ۱. خوار شدن؛ پست شدن.۲. رسوا شدن.۳. خواری.۴. رسوایی.
-
واژههای مشابه
-
خزي
دیکشنری عربی به فارسی
رسوايي , خفت , تنگ , فضاحت , سيه رويي , خفت اوردن بر , بي ابرويي , شرم , خجلت , شرمساري , ازرم , ننگ , عار , شرمنده کردن , خجالت دادن , ننگين کردن
-
خِزْيٌ
فرهنگ واژگان قرآن
خواري و هر پستي ديگري است که آدمي از آن شرم داشته باشد
-
واژههای همآوا
-
خذی
لغتنامه دهخدا
خذی . [ خ َ ذا ] (ع مص ) سست و مسترخی گردیدن چیزی . (از ناظم الاطباء). || سست و کوفته گردیدن گوش و از بن کج شدن آن بسوی روی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) .
-
خذی
لغتنامه دهخدا
خذی . [ خ ُ ذَی ی ] (ع اِ) از القاب خر است . (ناظم الاطباء).
-
خظی
لغتنامه دهخدا
خظی . [ خ ُ ظا ] (ع مص ) رجوع به خظا در این لغت نامه شود.