کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزينة عامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خزینه خانه
لغتنامه دهخدا
خزینه خانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محل خزینه ، گنج خانه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خزینه دار
لغتنامه دهخدا
خزینه دار. [ خ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) گنجور. خزان . خازن . خزانه دار. (یادداشت بخط مؤلف ) : خزینه دار خدایند و سرهای خدای همی به ما برسانندکاهل اسراریم . ناصرخسرو.بفرمود تا وی را در بهشت برند و هفت هزار سال خزینه دار بهشت بود. (قصص الانبیاء ص 8). ...
-
خزینه داری
لغتنامه دهخدا
خزینه داری . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل خزینه دار. نگاهداری خزینه . حفظ خزینه : امیران گردنکش با همت بلند همه از آن بوده اند که سخن را خزینه داری کرده اند. (تاریخ بیهقی ).خزینه داری میراث خوارگان کفر است .حافظ.
-
هفت خزینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی، مجاز] haftxazine هفت عضو مهم بدن شامل مغز، قلب، معده، ریه، کبد، کلیه، و طحال.
-
آب خزینه
لهجه و گویش تهرانی
چیز بی ارزش.() تعارف کردن.
-
جستوجو در متن
-
مالیه
دیکشنری فارسی به عربی
خزينة عامة , مالية
-
خزانه دار پادشاهی
دیکشنری فارسی به عربی
خزينة عامة
-
خزانه داری
دیکشنری فارسی به عربی
خزانة , خزينة عامة , صدر
-
خزانه
دیکشنری فارسی به عربی
خزانة , خزينة عامة , قاموس المعاني , کنز