کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزانه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خزانه ٔ توپ
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ توپ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از توپ که در آن گلوله ٔ توپ را برای انداختن قرار می دهند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خزانه ٔ حمام
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ حمام . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )جایی از حمام که آب گرم در آن می باشد. (آنندراج ).
-
خزانه ٔ کتب
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ کتب . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ک ُ ت ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتابخانه . آنجا که کتاب قرار می دهند تا در دسترس قرار گیرد : چون خطبه به آخر رسید امیرالمؤمنین بفرمود تا آنرا نسخه کردند و به خزانه ٔ کتب سپردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
خزانه ٔ نظام
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ نظام . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مخزنی که در آن اموال متعلق به ارتش جمعآوری میشود و از آن مخزن خرج می گردد.
-
خزانه کردن
لغتنامه دهخدا
خزانه کردن . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشاء و قلمه ٔ درختی یا گیاهی را در زمینی کاشتن تاپس از سبز شدن و برآمدن بتوان در جای دیگر نشاند.
-
خزانه خانه
لغتنامه دهخدا
خزانه خانه . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که در آن گنجینه نگهدارند. (آنندراج ).
-
خزانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xazānedāri ۱. شغل و عمل خزانهدار.۲. محلی در وزارت دارایی که درآمدهای دولت در آنجا جمع میشود.
-
وجوهات خزانه
دیکشنری فارسی به عربی
محفظة
-
خزانه داری
دیکشنری فارسی به عربی
خزانة , خزينة عامة , صدر
-
خزانه وجوه
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق
-
ovarian follicular pool
خزانۀ انبانکی تخمدان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مجموعۀ انبانکهای غیرفعال و، در مقیاس کمتری، انبانکهای درحالرشد در هر دورۀ تخمدانی متـ . ذخیرۀ تخمدانی کل total ovarian reserve, TOR
-
واژههای همآوا
-
خزانهدار
واژگان مترادف و متضاد
خازن، صندوقدار، کلیددار، گنجور، مستوفی
-
جستوجو در متن
-
قفسه قفل دار
دیکشنری فارسی به عربی
خزانة
-
خزينة عامة
دیکشنری عربی به فارسی
خزانه , خزانه داري , ماليه , خزانه دار پادشاهي