کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزاعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمران خزاعی
لغتنامه دهخدا
عمران خزاعی . [ ع ِ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن حصین بن عبیدبن خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی ، مکنی به ابونُجَید. از صحابیان و محدثان بود. وی در عام خیبر اسلام آورد و در چند غزوه شرکت داشت ، از جمله در غزوه ٔ فتح که حامل ر...
-
عمرو خزاعی
لغتنامه دهخدا
عمرو خزاعی . [ ع َ رِ خ ُ ] (اِخ ) ابن حَمِق بن کاهل خزاعی کعبی . صحابی و ساکن شام بود. سپس به کوفه رفت و با سایر اهالی آنجا بر عثمان خلیفه شورید و با علی (ع ) در جنگها شرکت کرد. سپس به مصر و از آنجا به موصل منتقل شد و چون بسال پنجاه هَ .ق . معاویه ا...
-
اصیل خزاعی
لغتنامه دهخدا
اصیل خزاعی . [ اَ ل ِ خ ُ ] (اِخ ) در عصر پیامبر می زیست و از فصیحان بود. جاحظ از وی چند جمله که در پاسخ پیامبر (ص ) بازگفته نقل کرده است . رجوع به البیان والتبیین چ قاهره ج 2 ص 128 شود.
-
خباب خزاعی
لغتنامه دهخدا
خباب خزاعی . [ خ ُب ْ با ب ِ خ ُ ] (اِخ ) وی پدر ابراهیم است طبرانی و ابونعیم بین او و خباب بن ارت فرق گذاشته اند و نیز از طریق قیس بن ربیع از محراةبن ثور از ابراهیم بن خباب از پدرش روایت شده که گفت از رسول خدا شنیدم که میگفت : «اللهم ّ استرعورتی و آ...
-
حبیش خزاعی
لغتنامه دهخدا
حبیش خزاعی . [ ح ُ ب َ ش ِ خ ُ ] (اِخ ) (ابوصخر- الخزاعی ). رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.
-
حبیب خزاعی
لغتنامه دهخدا
حبیب خزاعی . [ ح َ ب ِخ ُ ] (اِخ ) شیخ طوسی در کتاب استبصار در باب حکم مسئله ٔ رؤیت ماه رمضان پیش از ظهر روز آخر شعبان روایت یونس بن عبدالرحمان را از او، و او از ابوعبداﷲ صادق نقل کرده است . لیکن همین روایت را در باب علامات شب اول ماه رمضان از همان ...
-
حسن خزاعی
لغتنامه دهخدا
حسن خزاعی . [ ح َ س َ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن حسین بن مصعب از سران لشکر مأمون عباسی در خراسان بود ویاغی شد و به کرمان رفت ، و مأمون او راشکست داد و اسیر کرد و عفو نمود و در ایام واثق در طبرستان 231 هَ . ق . درگذشت . (اعلام زرکلی چ 1 ص 224).
-
حسین خزاعی
لغتنامه دهخدا
حسین خزاعی . [ ح ُ س َن ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن احمدبن حسین رازی نیشابوری شیعی مکنی به ابوالفتوح مفسر. که در 552 هَ . ق . 1157/ م . زنده بوده است . رجوع به کلمه ٔ ابوالفتوح رازی در همین لغت نامه و نیز به ایضاح المکنون ج 1 ص 585 و 594 و اعیان...
-
خزاعی مکی
لغتنامه دهخدا
خزاعی مکی . [ خ ُزْ زا ی ِم َک ْ کی ] (اِخ ) یکی از عالمان قرآن است و او راست :کتاب العدد در آیات قرآن . (از فهرست ابن الندیم ).
-
قوش خزاعی قوش کهنه
لغتنامه دهخدا
قوش خزاعی قوش کهنه . [ خ َ ک ُ ن ِ / ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 700 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی آنجا زراعت ، مالداری و قالیچه و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. اهالی این ده سیستان...
-
واژههای همآوا
-
خزائی
لغتنامه دهخدا
خزائی . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ به تکاب . کوهستانی و معتدل و سالم . آب از چشمه و محصول آن غلات و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است .در دو محل به فاصله ٔ شش هزارگزی به نام خزائی بالا و ...
-
جستوجو در متن
-
دعبل
فرهنگ نامها
(تلفظ: deebal) (در عربی) ماده شتر نیرومند ؛ (در اعلام) نام یکی از شاعران شیعه به نام علی بن رزین خزاعی معروف به دِعبل خزاعی .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طاهر خزاعی اصفهانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی خزاعی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خزاعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی خزاعی شود.