کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خر کردن
معنی
(خَ. کَ دَ) (مص م .) فریب دادن ، فریفتن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. فریفتن، گولزدن
۲. خام کردن
۳. شیرینزبانی کردن، مداهنه کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن (بهمنظور سوءاستفاده یا فریفتن)
دیکشنری
cajole, cheat, fool, gull
-
جستوجوی دقیق
-
خر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فریفتن، گولزدن ۲. خام کردن ۳. شیرینزبانی کردن، مداهنه کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن (بهمنظور سوءاستفاده یا فریفتن)
-
خر کردن
فرهنگ فارسی معین
(خَ. کَ دَ) (مص م .) فریب دادن ، فریفتن .
-
خر کردن
لغتنامه دهخدا
خر کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خر کردن کسی ؛ با تملق او را فریفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :خرش کن بارش کن . (از امثال و حکم دهخدا).
-
خر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تملق
-
واژههای مشابه
-
خَرَّ
فرهنگ واژگان قرآن
به خاک افتاد (از خرور به معني به خاک افتادن کلمه خر - به طوري که راغب گفته - به معناي افتادن و سقوطي است که صداي خرير از آن شنيده شود ، و خرير به معناي صداي آب ، باد ، و امثال آن است که از بالا به پايين ريخته شود . )
-
خُرْ
لهجه و گویش گنابادی
khor در گویش گنابادی یعنی خود ، خودت را
-
خِر
لهجه و گویش تهرانی
حلق،خرخره
-
خِرّ
لهجه و گویش تهرانی
زیر گلو،حلقوم
-
خر تو خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ. خَ) (اِمر.) (عا.) هرج و مرج .
-
خر و خر
لغتنامه دهخدا
خر و خر. [ خ ِرْرُ خ ِ ] (اِ صوت ) آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین .
-
خر تو خر
لهجه و گویش تهرانی
بلبشو
-
خُرّ و خُرّ
فرهنگ گنجواژه
صدای خواب.
-
خِر و خِر
فرهنگ گنجواژه
صدای نفس و خستگی.
-
خِر گرفتن، بیخ خِر گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
یخه کسی را گرفتن