کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خر و خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خر وحش
لغتنامه دهخدا
خر وحش . [ خ َ رِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خر وحشی . عِلْج . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به «خر وحشی » شود : خر وحش اگر بگسلاند کمندچو در ریگ ماند شود پای بند.سعدی (بوستان ).
-
خر وحشی
لغتنامه دهخدا
خر وحشی . [ خ َ رِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گورخر. اَخْدَری ّ. دَیْدَب . عِلج . اَحْقَب .
-
خرده خر
لغتنامه دهخدا
خرده خر. [ خ ُ دَ / دِ خ َ ] (نف مرکب ) آنکه آذوقه ٔ خانه روزبروز خرد نه یکجا برای ماهی یا سالی . مقابل عمده خر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
پرخاش خر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] parxāšxar خریدار جنگ؛ جنگاور؛ جنگجو؛ دلیر؛ پرخاشجو: ◻︎ برآمد چکاچاک زخم تبر / خروش سواران پرخاشخر (فردوسی: ۵/۱۸۱).
-
خر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تملق
-
خر نر
دیکشنری فارسی به عربی
حمار
-
جُلِّ خر
لهجه و گویش بختیاری
joll-e xar پالانِ الاغ.
-
بیخ خِر
لهجه و گویش تهرانی
حلق،خرخره
-
دسته خر
لهجه و گویش تهرانی
حواله،دشنام.
-
خَر زُقُل
لهجه و گویش بختیاری
xar-zoqol سرگین الاغ.
-
خر بندری
لهجه و گویش تهرانی
خر تیز رویی که از بندر می آوردند،آدم خنگ
-
خرِ خَدنگ
لهجه و گویش تهرانی
آدم خِنگ
-
خر عصاری
لهجه و گویش تهرانی
کسی که از صبح تا شب کار میکند
-
خر گردن
لهجه و گویش تهرانی
گردن کلفت
-
خنگ خر
لهجه و گویش تهرانی
ابله