کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خریشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خریشیدن
/xarišidan/
معنی
خراش دادن؛ خراشیدن: ◻︎ جهان بر شبه داوود است و من چون اوریا گشتم / جهانا یافتی کامت کنون زاین بیش نخریشم (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خریشیدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) (مص م .) خراشیدن .
-
خریشیدن
لغتنامه دهخدا
خریشیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) پوست از اندام بناخن برگرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ). خراشیدن . (آنندراج ). شکافتن . چاک دادن . (ناظم الاطباء) : جهانا یافتی کامت کنون زین بیش مخریشم . خسروانی . || محو کردن . || گزیدن . || برکندن . || تراشیدن . || چیدن . || ...
-
خریشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) xarišidan خراش دادن؛ خراشیدن: ◻︎ جهان بر شبه داوود است و من چون اوریا گشتم / جهانا یافتی کامت کنون زاین بیش نخریشم (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۸).