کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرید کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرید و فروش
واژگان مترادف و متضاد
بیع و شرا، داد و ستد، سوداگری، معامله
-
reverse vending machine
دستگاه پسخرید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دستگاهی که ظرفهای خالی انواع نوشیدنیها یا دیگر اقلام خوردگی را میگیرد و در ازای آن پول پرداخت میکند
-
cybershopping, e-shopping
خرید رایانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] خرید ازطریق اینترنت
-
پیش خرید داشتن
لغتنامه دهخدا
پیش خرید داشتن . [ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) آنکه از پیش چیزی را خریداری کرده باشند. خریده داشتن قبل از موعد مقرر و تغییر بها.
-
خرید و فروخت
لغتنامه دهخدا
خرید و فروخت . [ خ َ دُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) داد و ستد. خرید و فروش . (یادداشت بخط مؤلف ) : همی بود چندی خرید و فروخت بیابان ز لشکر همی برفروخت . فردوسی .و در خرید و فروخت جلد باش . (قابوسنامه ).بسوزیان مقانی کند خرید و فروخت که رأس مال ...
-
خرید و فروش
لغتنامه دهخدا
خرید و فروش . [ خ َ دُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مبایعه . سودا. معامله . تجارت . داد و ستد. بیع و شری . بده و بستان . سودا. (یادداشت بخط مؤلف ) : مکدر مشو می ز زر بهتر است خرید و فروشت بهم درخور است .ملافوقی یزدی (از آنندراج ).
-
پیشنهاد(خرید) کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مقدم العطاء
-
خرید ارزان (باا)
دیکشنری فارسی به عربی
صفقة
-
باز خرید نشدنی
دیکشنری فارسی به عربی
لايعوض
-
بُز خری،بُز خرید
لهجه و گویش تهرانی
مفت خری
-
خرید و فروخت
فرهنگ گنجواژه
معامله.
-
خرید و فروش
واژهنامه آزاد
خرید و فروش:خرید و فروش در لغت نامه دهخدا چنین آمده:(ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مبایعه . سودا. معامله . تجارت . داد و ستد. بیع و شری . بده و بستان .
-
جستوجو در متن
-
buys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید می کند، خرید، خریداری، ابتیاع، خریدن، خرید کردن، خریداری کردن، تطمیع کردن
-
procures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید، خریدن، بدست اوردن، تحصیل کردن، جاکشی کردن، خرید کردن
-
buy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید، خریداری، ابتیاع، خریدن، خرید کردن، خریداری کردن، تطمیع کردن