کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرید
/xarid/
معنی
= خریدن
〈 خریدوفروش: خریدن و فروختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابتیاع، بیع، خریداری، معامله ≠ شرا، فروش
فعل
بن گذشته: خرید
بن حال: خر
دیکشنری
buy, purchase, trade
-
جستوجوی دقیق
-
خرید
واژگان مترادف و متضاد
ابتیاع، بیع، خریداری، معامله ≠ شرا، فروش
-
خرید
لغتنامه دهخدا
خرید. [ خ َ ] (ع ص ) زن دوشیزه . || مرد نارسیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || زن نیک شرمگین خاموش باش سست آواز که همیشه پنهان ماند. (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ، خُرُد، خُرَّد.- صوت خری...
-
خرید
لغتنامه دهخدا
خرید. [ خ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مقابل فروش . شری . شراء. ابتیاع . عمل خریدن . بیع. (یادداشت بخط مؤلف ) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت . فردوسی .- ارزان خرید ؛ به قیمت پائین تر از نرخ چیزی را خریدن .- بازخرید ؛ جنس فرو...
-
خرید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، بن ماضی خریدن) [مقابلِ فروش] xarid = خریدن〈 خریدوفروش: خریدن و فروختن.
-
خرید
دیکشنری فارسی به عربی
شراء , صفقة
-
خرید
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bešheri طاری: bešhiri طامه ای: boyri طرقی: bešhiri کشه ای: bešhiri نطنزی: bašheri
-
خرید
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xerid طاری: xerid / hirin طامه ای: xerid طرقی: xerid کشه ای: xerid نطنزی: xerid
-
واژههای مشابه
-
گران خرید
لغتنامه دهخدا
گران خرید. [ گ ِ خ َ ] (ص مرکب ) مقابل ارزان خرید. آنچه به بهای بسیار خریده شود.
-
فاکتور خرید
فرهنگ واژههای سره
برگ خرید
-
ارزان خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مقابلِ گرانخرید] 'arzānxarid چیزی که به بهای ارزان خریده شده.
-
گران خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ ارزانخرید] gerānxarid آنچه به قیمت گران خریده شده.
-
reciept, bill, invoice, facture (fr.)
برگ خرید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] برگهای حاوی فهرست و قیمت اجناس فروختهشده که فروشنده به خریدار ارائه میکند متـ . صورتحساب
-
compulsive shopping
خرید اجبارگونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] خرید چیزهایی که عموماً مورد نیاز خریدار نیست و غالباً در وسع او نمیگنجد
-
کاغذ خرید
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ) (اِمر.) ورقه ای معمولاً چاپی که در آن فروش کالایی با مشخصات معین به خریدار گواهی شده است .