کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرگواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرگواز
/xargo(a)vāz/
معنی
چوبی که با آن چهارپایان را میراندند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرگواز
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمر.) چوبی که با آن گاو و خر را برانند، جواز، گواز.
-
خرگواز
لغتنامه دهخدا
خرگواز. [ خ َگ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) چوبی که خر و گاو را بدان رانند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). چوب سیخ داری که بدان خر و گاو را رانند. (یادداشت بخط مؤلف ). گواز که بدان خر رانند. (یادداشت بخط مؤلف ). در حاشیه ٔ برهان قاطع آمده است : این کلمه از «...
-
خرگواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xargo(a)vāz چوبی که با آن چهارپایان را میراندند.
-
جستوجو در متن
-
تازنه
لغتنامه دهخدا
تازنه . [ زِ / زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) مخفف تازیانه :آنکه ستر بود و اسب ، زیر من اندر خر است وآنکه بدی تازنه ، در کف من خرگواز.لامعی .
-
گاوگواز
لغتنامه دهخدا
گاوگواز. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) چوب که بدان گاو و خر زنند. (نسخه ٔ خطی از لغت اسدی در لغت گوز). گوازی که بدان گاو رانند. رجوع به خرگواز و گواز شود.
-
خط بر آب
لغتنامه دهخدا
خط بر آب . [ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) ناپدیدار. تباه . (از حاشیه ٔ دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ) : هست با خط تو خط چینیان چون خط بر آب هست با شمشیر تو اقلام شیران خرگُواز.منوچهری .
-
ستر
لغتنامه دهخدا
ستر. [ س َ ت َ ] (اِ) مخفف استر است که بعربی بغل گویند. (برهان ). مخفف استر است که بعربی بغل گویند، و سترون یعنی استرمانند، نازاینده و عقیم . (آنندراج ) : آنکه ستر بود و اسب زیر من اندر خر است وآنکه بدی تازنه در کف من خرگواز. لامعی .بر پشت ستر مفرش و...
-
گواز
لغتنامه دهخدا
گواز. [ گ َ / گ ُ ] (اِ)در اوستا گوازه : گو (گاو) + از (راندن ). گواز، لغةً به معنی گاو(ستور)ران . (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 186 حاشیه ٔ 9). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چوبی که بدان گاو و خر زنند، و خرگواز نیز گویندش . (لغت فرس چ اقبال ص 167). چوبد...