کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرگاه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرگاه ماه
لغتنامه دهخدا
خرگاه ماه . [ خ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هاله ٔ دور ماه و آنرا خرمن ماه نیز گفته اند. (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). || آسمان اول . (برهان قاطع). || کنایه از خط عذار مهوشان هم هست . (برهان قاطع) (ناظم الاط...
-
خرگاه مه
لغتنامه دهخدا
خرگاه مه . [ خ َ هَِ م َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرگاه ماه . (فرهنگ جهانگیری ).
-
خرگاه مینا
لغتنامه دهخدا
خرگاه مینا. [ خ َ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان قاطع). سماء.
-
خرگاه نشین
لغتنامه دهخدا
خرگاه نشین . [ خ َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه در خرگاه نشیند. کنایه از رئیس و سرور قوم : خرگاه نشین بت پریروی همچون پریان پرید از آن کوی . نظامی .ای پیشرو سپاه صحراخرگاه نشین کوه خضرا.نظامی .
-
شاه خرگاه مینا
لغتنامه دهخدا
شاه خرگاه مینا. [ هَِ خ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید باشد. (برهان قاطع). شاه خاور : بر درش بسته میان خرگاه وارشاه این خرگاه مینا دیده ام .خاقانی .
-
خرگاه سبز گاوپشت
لغتنامه دهخدا
خرگاه سبز گاوپشت . [ خ َ هَِ س َ زِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
خرگاه شش طاق
لغتنامه دهخدا
خرگاه شش طاق . [ خ َ هَِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم است : بسی گشتم در این خرگاه شش طاق شگفتی ها بسی دیدم در آفاق .نظامی .
-
خرگاه فلک اشتباه
لغتنامه دهخدا
خرگاه فلک اشتباه . [ خ َ هَِ ف َ ل َ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیمه ای که در بزرگی به آسمان ماند. (ناظم الاطباء).
-
خَر و خَرگاه
فرهنگ گنجواژه
خیمه.
-
خرگاه و پرده
فرهنگ گنجواژه
خیمه و خرگاه.
-
خیمه و خرگاه
فرهنگ گنجواژه
محل اردو.
-
جستوجو در متن
-
دامن برداشتن
لغتنامه دهخدا
دامن برداشتن . [ م َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بلند کردن دامن . برچیدن دامن . بالا گرفتن دامن . بدست گرفتن دنباله ٔ دامن تا بزمین نساید.- دامن خرگاه برداشتن ؛ بالا زدن دامن خرگاه : اگر نسیم ریاض وطن هوس داری بناله دامن خرگاه آسمان بردار.کلیم (از آنندراج ...
-
اخباء
لغتنامه دهخدا
اخباء. [ اِ ] (ع مص ) خِباء ساختن . خِباء کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خرگاه ساختن .خرگاه افراختن . خیمه زدن . || در خِباء درآمدن . || کشتن آتش را. میرانیدن آتش را. (منتهی الارب ). فرونشاندن آتش . (تاج المصادر بیهقی ).
-
بارگاه ساختن
لغتنامه دهخدا
بارگاه ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ایجاد بارگاه . خیمه و خرگاه زدن . || محل پذیرایی و ملاقات فراهم کردن : منعم بکوه و دشت و بیابان غریب نیست هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت .سعدی (از ارمغان آصفی ).
-
تخبی
لغتنامه دهخدا
تخبی . [ ت َ خ َب ْ بی ] (ع مص ) خِبا ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). اِخباء. (منتهی الارب ). خِبا زدن ، و خِباء، خرگاه را گویند. (آنندراج ). خِبا ساختن و خِبا افراختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).