کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرگاه
/xargāh/
معنی
خیمۀ بزرگ؛ سراپرده.
〈 خرگاه زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] خیمه زدن.
〈 خرگاه سبز (مینا، گردان): [قدیمی، مجاز] آسمان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چادر، خیمه، سراپرده، خرگه
۲. اردوگاه، لشکرگاه
دیکشنری
tent
-
جستوجوی دقیق
-
خرگاه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چادر، خیمه، سراپرده، خرگه ۲. اردوگاه، لشکرگاه
-
خرگاه
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمر.) خیمة بزرگ ، سراپرده .
-
خرگاه
لغتنامه دهخدا
خرگاه . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جا و محل وسیع. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). مؤلف لغت نامه آنرا از «خر» بمعنی «بزرگ » و «گاه » بمعنی «جای » و «تخت » دانسته اند. || جای خوشی . (ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات می گوید: بمعنی جای خوشی است چرا که «خر» بالکسر ...
-
خرگاه
لغتنامه دهخدا
خرگاه . [ خ َ ] (اِخ ) نام ایالتی بوده است : ز مرزی کجا مرز خرگاه بودازاو زال را دست کوتاه بود.فردوسی .
-
خرگاه
لغتنامه دهخدا
خرگاه . [ خ َ ] (اِخ ) نام شهری بمصر در شمال بولاغ و نیز نام واحه ای بدانجا. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خرگه› [قدیمی] xargāh خیمۀ بزرگ؛ سراپرده.〈 خرگاه زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] خیمه زدن.〈 خرگاه سبز (مینا، گردان): [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
واژههای مشابه
-
هفت خرگاه
لغتنامه دهخدا
هفت خرگاه . [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) هفت فلک . هفت آسمان . هفت خراس : ای شاه مقربان درگاه بزم تو ورای هفت خرگاه . نظامی .وشاق تنگ چشم هفت خرگاه بدان ختلی شده نزد شهنشاه .نظامی .
-
ازار خرگاه
لغتنامه دهخدا
ازار خرگاه . [ اِ رِ خ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دامن خرگاه . (آنندراج ).
-
خرگاه ازرق
لغتنامه دهخدا
خرگاه ازرق . [ خ َ هَِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان .
-
خرگاه خضر
لغتنامه دهخدا
خرگاه خضر. [ خ َ هَِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
خرگاه خضرا
لغتنامه دهخدا
خرگاه خضرا. [ خ َ هَِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (یادداشت مؤلف ).
-
خرگاه خلخ
لغتنامه دهخدا
خرگاه خلخ . [ خ َ هَِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (یادداشت بخط مؤلف ) : چو خاتون یغما بخلخال زرز خرگاه خلخ او برآورد سر.نظامی .
-
خرگاه سبز
لغتنامه دهخدا
خرگاه سبز. [ خ َ هَِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (ناظم الاطباء).
-
خرگاه سبزپشت
لغتنامه دهخدا
خرگاه سبزپشت . [ خ َ هَِ س َ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (یادداشت بخط مؤلف ).