کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرکچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرکچی
/xarakči/
معنی
کسی که خر کرایه میدهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
الاغی، خربان، خربنده، خرران
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرکچی
واژگان مترادف و متضاد
الاغی، خربان، خربنده، خرران
-
خرکچی
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) (ص .) آن که خر را کرایه دهد؛ خربنده .
-
خرکچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] xarakči کسی که خر کرایه میدهد.
-
خرکچی
لهجه و گویش تهرانی
خربنده
-
واژههای همآوا
-
خرک چی
لغتنامه دهخدا
خرک چی . [ خ َ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه خری چند برای بارکشی دارد. الاغ دار. خربنده . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarvar = خرکچی
-
چاروادار
لهجه و گویش بختیاری
čârvâdâr چاروادار، خرکچى.
-
الاغ دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [ترکی. فارسی] 'olāqdār خرکچی؛ خربنده؛ چاروادار.
-
خربنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. چاروادار، خربان، الاغی، خرکچی، الاغدار، قاطرچی ۲. مهترالاغ ۳. مکاری
-
خربنده
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ دِ) (اِ.)1 - نگاهبان خر، خرکچی . 2 - کسی که خر را کرایه دهد.
-
الاغدار
لغتنامه دهخدا
الاغدار. [ اُ ] (نف مرکب ) خرکچی . آنکه الاغ به کرایه دهد. خرکدار. خداوند خران کرایه . خربنده .
-
خرور
لغتنامه دهخدا
خرور. [ خ َرْ وَ ] (ص مرکب )راننده ٔ خر. برنده ٔ خر. خرکچی . خربنده : سواری تو و ما همه بر خریم هم از خروران در هنر کمتریم .فردوسی .
-
خربان
لغتنامه دهخدا
خربان . [ خ َ ] (اِ مرکب ) صاحب خر. راننده ٔ خر. (ناظم الاطباء). خرچران . نگاهبان خر. خرکچی . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی گر تو دانی که نه گوبان و نه خربانم .ناصرخسرو.