کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرچنگ دریایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرچنگ دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان البحر
-
واژههای مشابه
-
Crab Nebula
سحابی خرچنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی بازمانده از اَبَرنواختری در صورت فلکی ثور که مانند شبکهای از رشتههای قرمزرنگ به نظر میرسد که ناحیهای بیضیشکل را فراگرفته است
-
نان خرچنگ
لغتنامه دهخدا
نان خرچنگ . [ ن ِ خ َ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه است به اعتبار اینکه برج سرطان خانه ٔ اوست . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
خرچنگ گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان بحري
-
Dromas ardeola
سلیمخرچنگخوار حواصیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ سلیمخرچنگخواریان و راستۀ سلیمسانان با پاهای بلند آبی- خاکستری و پرهای زینتی سیاه و سفید و منقار سنگین و بزرگ و قوی و خنجرشکل
-
Dromadidae
سلیمخرچنگخواریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ سلیمسانان با جثۀ متوسط و منقار بزرگ و خنجرشکل
-
جستوجو در متن
-
seashell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدف دریایی، صدف حلزونی یا خرچنگ
-
میگو
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خرچنگ دریایی .
-
سیبیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹سیسبا› (زیستشناسی) sibiyā نوعی ماهی دریایی شبیه خرچنگ که ظاهر بدنش صدفی است و داخل آن مادۀ سیاهرنگی وجود دارد که با آن میتوان نوشت و در طب برای درمان بیماری پوستی به کار میرود؛ ماهی مرکب.
-
عروس دریایی
لغتنامه دهخدا
عروس دریایی . [ ع َ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است سخت پوست از شاخه ٔ بندپاییان و از رده ٔ سخت پوستان و جزو راسته ٔ ده پاییان ، که دارای شکم نسبةً بزرگی است و انتهای بدنش به یک پره ٔ شنای قوی بنام تلسن ختم میشود. این جانور کاملاً شبیه ...
-
سرطان
لغتنامه دهخدا
سرطان . [ س َ رَ ] (ع اِ) جانوری است در جوها و تالابها برابر غوک متوسط مشابه بشکل عنکبوت ، آن را بهندی گنگی گویند. (غیاث ). جانوری است در جوها و تالابها برابر غوک متوسط مشابه بشکل عنکبوت ، آن را بهندی گِنگچه گویند و رفتار آن گاهی راست باشد بطرف سر و ...
-
کژدم
لغتنامه دهخدا
کژدم . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ) جانوری است گزنده و آن را به تازی عقرب خوانند و به کاف فارسی (گژدم ) چنانکه گمان برند خطاست و به زاء عربی نیز درست است و عقرب را کژدم بدین سبب گویند که دمش کج می باشد. (آنندراج ). جانوری است گزنده و آن را به عربی عقرب گوین...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...