کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرچنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرچنگ
/xarčang/
معنی
۱. (زیستشناسی) جانوری سختپوست با چنگالهای دراز، لاک خارجی پهن و سخت، یک یا دو زوج آرواره، و دو چشم پایهدار که به یک پهلو حرکت میکند و معمولاً در دریا و گاه در خشکی زندگی میکند.
۲. (نجوم) = سرطان
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چنگار، کلنجار
۲. سرطان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرچنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. چنگار، کلنجار ۲. سرطان
-
خرچنگ
فرهنگ فارسی معین
(خَ چَ) [ په . ] (اِمر.) 1 - جانوری است دوزیست با چنگال های بلند که به یک پهلو حرکت می کند. 2 - یکی از صورت های فلکی منطقة البروج ؛ چهارمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید تیرماه در این برج دیده می شود.
-
خرچنگ
فرهنگ فارسی معین
قورباغه ( ~. غِ) (اِمر.) (عا.) نا - خوانا، بدخط .
-
خرچنگ
لغتنامه دهخدا
خرچنگ . [ خ َ چ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف که دست و پای بزرگ و ناهموار دارد و بعربی سرطان خوانند. (از برهان قاطع). بزرگ چنگال که نام عربی او سرطان است . (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). پیچا. چنگار. (از ناظم الاطباء). پنجپایه . (ازغیاث اللغات...
-
خرچنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karčang] xarčang ۱. (زیستشناسی) جانوری سختپوست با چنگالهای دراز، لاک خارجی پهن و سخت، یک یا دو زوج آرواره، و دو چشم پایهدار که به یک پهلو حرکت میکند و معمولاً در دریا و گاه در خشکی زندگی میکند.۲. (نجوم) = سرطان
-
خرچنگ
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان , سرطان بحري
-
خرچنگ
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xarčang طاری: xarčang طامه ای: xarčang طرقی: xarčang کشه ای: xarčang نطنزی: xerčeng
-
واژههای مشابه
-
Crab Nebula
سحابی خرچنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی بازمانده از اَبَرنواختری در صورت فلکی ثور که مانند شبکهای از رشتههای قرمزرنگ به نظر میرسد که ناحیهای بیضیشکل را فراگرفته است
-
نان خرچنگ
لغتنامه دهخدا
نان خرچنگ . [ ن ِ خ َ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه است به اعتبار اینکه برج سرطان خانه ٔ اوست . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
خرچنگ دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان البحر
-
خرچنگ گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان بحري
-
Dromas ardeola
سلیمخرچنگخوار حواصیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ سلیمخرچنگخواریان و راستۀ سلیمسانان با پاهای بلند آبی- خاکستری و پرهای زینتی سیاه و سفید و منقار سنگین و بزرگ و قوی و خنجرشکل
-
Dromadidae
سلیمخرچنگخواریان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ سلیمسانان با جثۀ متوسط و منقار بزرگ و خنجرشکل
-
گوشت خرچنگ دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
سرطان البحر