کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرپول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرپول
معنی
( ~.)(ص مر.) (عا.) پول دار، ثروتمند.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
توانگر، ثروتمند، بسیار ثروتمند، صاحب مکنت، پولدار، متمول ≠ آسوپاس، بیپول
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرپول
واژگان مترادف و متضاد
توانگر، ثروتمند، بسیار ثروتمند، صاحب مکنت، پولدار، متمول ≠ آسوپاس، بیپول
-
خرپول
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.) (عا.) پول دار، ثروتمند.
-
خرپول
لغتنامه دهخدا
خرپول . [ خ َ ] (ص مرکب ) صاحب پول بسیار. (یادداشت بخط مؤلف ). صاحب مکنت بسیار. آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان از آن نتواند کرد.
-
خرپول
لهجه و گویش تهرانی
پولدار
-
جستوجو در متن
-
sugar daddy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرپول، پیرخرپول، پیرخیلی پولدار
-
پولدار
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانگر، دولتمند، غنی، متمول ۲. خرپول ≠ بیپول، فقیر
-
دمکلفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پولدار، ثروتمند، خرپول، غنی ۲. بانفوذ، متنفذ ۳. معتبر، مهم
-
خرپولی
لغتنامه دهخدا
خرپولی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) حالت خرپول . حالت آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان نمیکند.