کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرپشته کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرپشته کردن
لغتنامه دهخدا
خرپشته کردن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . رجوع به خرپشته ساختن شود.
-
واژههای مشابه
-
طاق خرپشته
لغتنامه دهخدا
طاق خرپشته . [ ق ِ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عماری . (از فرهنگ سکندرنامه ) (آنندراج ). || نوعی طاق . رجوع به خرپشته شود.
-
جستوجو در متن
-
mound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپه، پشته، ماهور، خرپشته، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن
-
تل
دیکشنری عربی به فارسی
تپه , پشته , تل , توده , توده کردن , انباشتن , برامدگي , خرپشته , ماهور , با خاک ريز محصور کردن , خاک ريزساختن
-
mounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپه ها، تپه، پشته، ماهور، خرپشته، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن
-
حافة
دیکشنری عربی به فارسی
لبه , کنار , حاشيه , پرکردن , لب , طاقچه , برامدگي , مرز , خط الراس , خرپشته , نوک , مرز بندي کردن , شيار دار کردن , ديواره , قاب عينک , دوره دار کردن , زهوارگذاشتن , لبه داريا حاشيه دارکردن , مشرف , نزديکي , حدود , نزديک شدن , مشرف بودن بر
-
پشت ماهی
لغتنامه دهخدا
پشت ماهی . [ پ ُ ] (ص مرکب ) تسطیحی بطول که میان آن برجسته تر از دو طرف باشد. تسطیحی بصورت ِ پشت ماهی . خرپشته (خلاف مسطح ). || (اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. (برهان قاطع) : سوادی که در وی سیاهی نبودوگر بود جز پشت ماهی نبود. نظامی (ا...
-
بازکاویدن
لغتنامه دهخدا
بازکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پژوهش . جستجو. فحص . تفحص . واپژوهیدن . استفحاص . طلب کردن . پیجویی . پی جوری (در تداول عامه ). کاویدن . کاوش . بحث کردن . تفتیش کردن . تنقیر. استقراء. نَدش . نَجث . افتحاص . افتحاث . تَسَنﱡح . (منتهی الارب ) : اگر زهره ...
-
تسنیم
لغتنامه دهخدا
تسنیم . [ ت َ ] (ع مص )بزرگ کوهان کردن گیاه ، شتر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || پرکردن آوند را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرکردن ظرف . (آنندراج ). پرکردن ظرف چنانکه از سر آن بگذرد و...
-
چوب بست
لغتنامه دهخدا
چوب بست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) چوبهایی که با هم بسته بنایان بر آن بنشینند و تعمیر و کاه گل کنند. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). داربست . خو. چوبهایی که عمودی و افقی بهم متصل سازند و درکنار دیوار نصب کنند و کارگران و بنایان بر روی آن کار کنند. چوب بندی . ...
-
فرونهادن
لغتنامه دهخدا
فرونهادن . [ ف ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) به پایین نهادن چون فرونهادن بار بر بار خود را. (یادداشت بخط مؤلف ). فروگذاشتن . گذاشتن . بزمین نهادن : از پشت یکی جوشن خرپشته فرونه کز داشتنش غیبه و جوشنت بفرکند. عماره ٔ مروزی .جام هایی که بود پاکتر از مرو...
-
دبابة
لغتنامه دهخدا
دبابة. [ دَ ب ِ / ب َ ] (ع اِ) از آلات جنگ است و آن ازپوست و چوب باشد و مردان را در آن درآورند و در بن قلعه فرستند تا درون آن بوند و در آن قلعه نقب زنند.(منتهی الارب ) (آنندراج ). صندوق که در حصار نهند برای نقب . (مهذب الاسماء). خرک . و خرک از آلات م...
-
پا
لغتنامه دهخدا
پا. (اِ) رِجل . از اندامهای بدن و آن از بیخ ران تا سر پنجه ٔ پای باشد شامل ران و زانو و ساق و قدم . پای . و گاه بمعنی قسمت زیرین پا آید که عرب قدم گوید و آن از اشتالنگ تا نوک ابهام است : با جهل شما درخور نعلید بسر برنه درخور نعلی که بپوشیده به پائید....