کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خروع
/xerva'/
معنی
= کرچک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خروع
لغتنامه دهخدا
خروع . [ خ َ ] (ع ص ، اِ) زن فاجره . || زن که کوتاه شود از نرمی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ).
-
خروع
لغتنامه دهخدا
خروع . [ خ ِرْ وَ ] (ع اِ) هرچه کوتاه شود از گیاه بسبب سستی ساق . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || بیدانجیر. (دهار) (مهذب الاسماء). طَمْرا. (یادداشت بخط مؤلف ). کَرْچَک .خواص طبی خروع : در اختیارات بدیعی آمده : ...
-
خروع
لغتنامه دهخدا
خروع . [ خ ُ ] (ع مص ) سست گردیدن . مصدر دیگری است برای «خرع » و «خراعة». (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
-
خروع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] xerva' = کرچک
-
واژههای همآوا
-
خروء
لغتنامه دهخدا
خروء. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خرء. (از منتهی الارب ). رجوع به «خرء» شود.
-
خَرُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
به خاک افتادند (از خرور به معني به خاک افتادن)
-
جستوجو در متن
-
طمرا
لغتنامه دهخدا
طمرا. [ طَ ] (اِ) بیدانجیر را گویند. آن دانه ای باشد که از آن روغن گیرند و بعربی خروع خوانند. (برهان ) (آنندراج ). خروع . کرچک . به رومی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). خروع است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به دزی ج 2 ص 6 شود.
-
ارندی
لغتنامه دهخدا
ارندی .[ ] (اِ) بهندی خروع [کرچک ] است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حب ّ درخت خروع . (فهرست مخزن الادویة). اَرَنْد.
-
هرلولی
لغتنامه دهخدا
هرلولی . [ ] (هندی ، اِ) به هندی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قراری
لغتنامه دهخدا
قراری . [ ] (سریانی ، اِ) حب خروع است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ارند
لغتنامه دهخدا
ارند. [ اَ رَ ] (اِ) بهندی درخت خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). کرچک . ارندی .
-
حب الخروع
لغتنامه دهخدا
حب الخروع . [ ح َب ْ بُل ْ خ ِرْ وَ ] (ع اِ مرکب ) تخم بیدانجیر. کرچک . صاحب اختیارات بدیعی گوید: بپارسی تخم بیدانجیر خوانند و به شیرازی کنتو. در باب خاء در صفت خروع و منافع آن گفته شود.
-
خراعه
لغتنامه دهخدا
خراعه . [ خ َ ع َ ] (ع اِمص ) بی باکی . بی قیدی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ) || (مص )سست گردیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به «خروع » و «خرع »در این لغت نامه شود. || لغتی است در خلاعه . (منتهی الارب ). رجوع به خلاعه در این لغت نامه...