کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خروشیدن
/xorušidan/
معنی
بانگ و فریاد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بانگبرآوردن، خروش برآوردن، فریاد کردن، بانگزدن، فریاد زدن، داد زدن، داد کشیدن، نعره زدن،
۲. زاری کردن، ضجه کشیدن، بهفغانآمدن
۳. خروشان شدن
۴. بهتلاطمآمدن، متلاطم شدن
فعل
بن گذشته: خروشید
بن حال: خروش
دیکشنری
fume, grumble, roar, roll, snarl, storm
-
جستوجوی دقیق
-
خروشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانگبرآوردن، خروش برآوردن، فریاد کردن، بانگزدن، فریاد زدن، داد زدن، داد کشیدن، نعره زدن، ۲. زاری کردن، ضجه کشیدن، بهفغانآمدن ۳. خروشان شدن ۴. بهتلاطمآمدن، متلاطم شدن
-
خروشیدن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (مص ل .) بانگ برزدن ، فریاد کشیدن .
-
خروشیدن
لغتنامه دهخدا
خروشیدن . [ خ ُ دَ ] (مص ) بانگ زدن . فریاد کردن . هرا کشیدن . غریدن . داد کشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). وَعْوَعة. (منتهی الارب ) : بتاراج و کشتن نهادند روی برآمد خروشیدن های و هوی . فردوسی .ز صندوق پیلان ببارید تیربرآمد خروشیدن داروگیر. فردوسی .خروش...
-
خروشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: xrošitan] ‹اخروشیدن› xorušidan بانگ و فریاد کردن.
-
خروشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
زيير , غضب , فقاعة
-
واژههای مشابه
-
جوشیدن و خروشیدن
فرهنگ گنجواژه
هیاهو.
-
جستوجو در متن
-
اخروشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'oxrušidan = خروشیدن
-
خروشیدگی
لغتنامه دهخدا
خروشیدگی . [ خ ُ دَ / دِ ] (حامص ) عمل خروشیدن . حالت خروشیدن .
-
خروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اخروش، اخرش، خرش› xoruš ۱. بانگ؛ فریاد.۲. (بن مضارعِ خروشیدن) = خروشیدن
-
خرئوس
لغتنامه دهخدا
خرئوس . [ ] (مص ) خروشیدن . این کلمه اوستایی است و خروش و خروشیدن و خروس از آن . (از فرهنگ ایران باستان ص 316).
-
اخروشیدن
لغتنامه دهخدا
اخروشیدن . [ اُ دَ ] (مص ) خروشیدن .
-
خروش برآوردن
واژگان مترادف و متضاد
خروشیدن، نعره زدن، فریاد کردن، بانگبرآوردن ≠ سکوت کردن
-
توفیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - فریاد کردن . 2 - خروشیدن .