کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروج با تأخیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
estimated time of departure, ETD
زمان برآوردی خروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] زمان تخمینی برای خروج یک کشتی یا هواپیما یا هر وسیلۀ نقلیۀ دیگر از محلی خاص
-
check-out time
زمان خروج 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] آخرین مهلت تخلیۀ اتاق و تصفیۀ حساب در روز خروج مهمانان از مهمانخانه
-
station to station time
زمان خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ زمانی بین خروج وسیلۀ نقلیه از دو ایستگاه متوالی
-
running time
زمان خروجتاورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ زمانی بین حرکت وسیلۀ نقلیه از یک ایستگاه تا توقف در ایستگاه بعد
-
station to station speed
سرعت خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سرعت متوسط سفر وسیلۀ نقلیۀ عمومی بین دو ایستگاه متوالی از زمان ترک ایستگاه اول تا ترک ایستگاه بعدی
-
departure sequencing program, DSP, departure sequencing, departure spacing program
برنامۀ نوبتدهی خروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برنامهای برای کمک به ترتیب خروج هواپیماها از یک فرودگاه
-
eccentric anomaly
بیهنجاری خروجازمرکز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] زاویهای در نقطۀ حضیض که حاصل تقاطع قطری از دایرۀ محیطی مدار بیضوی گذرنده از جسم و خط عمود بر محور اصلی مدار بیضوی است
-
derailment
خروج از خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خروج وسایل خطنورد به دلایلی از قبیل خرابی و اشتباه در عملکرد و عبور از روی واگنپران
-
eccentricity
خروج از مرکز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] پارامتری برای بیان انحراف شکل بیضوی از دایره
-
الحمان من خروج البلاد
دیکشنری عربی به فارسی
ممنوع الخروج بودن
-
خروج(تب)دفع مایعات
دیکشنری فارسی به عربی
اشعاع
-
خروج و دخول
فرهنگ گنجواژه
مَفَر.
-
خروج و دخول
فرهنگ گنجواژه
ورود و خروج.