کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خروب
/xarrub/
معنی
= خرنوب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خروب
لغتنامه دهخدا
خروب . [ خ َرْ ] (اِخ ) اسم موضعی است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ) : امست امامةصمتی ماتکلمنی مجنونة ام احسّت اهل خروب مرت براکب سلهوب فقال لهاضری الجمیح و مسّیه بتعذیب ولو اصابت لقالت وَهْی َ صادقةان الریاضة لاتنضیک کالشیب .(از معجم البلدان ).
-
خروب
لغتنامه دهخدا
خروب . [ خ َرْ ] (اِخ ) نام اسپ لقمان بن قریع. (منتهی الارب ).
-
خروب
لغتنامه دهخدا
خروب . [ خ َرْ رو ] (ع اِ) خرنوب . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به «خرنوب » شود. || نام گیاهی است که هر جا روید نشان خرابی باشد . خارسم . (محمودبن عمر). فش . (محمودبن عمر). چنگ . چنگک . (یادداشت مؤلف ) : آ...
-
خروب
لغتنامه دهخدا
خروب . [ خ ُ ] (ع مص ) دزدیدن شتر کسی را.(از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). منه : خرب بابل فلان خرابةً و خروباً. || (اِ) ج ِ خُرْبَة. رجوع به خُربة شود.
-
خروب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] xarrub = خرنوب
-
واژههای مشابه
-
خروب البحر
لغتنامه دهخدا
خروب البحر. [ خ َرْ رو بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مصحف خروب الخنزیر. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اناغورس شود.
-
خروب الجن
لغتنامه دهخدا
خروب الجن . [ خ َرْ رو بُل ْ ج ِن ن ] (ع اِ مرکب ) مصحف خروب الخنزیر. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اناغورس شود.
-
خروب الخنزیر
لغتنامه دهخدا
خروب الخنزیر. [ خ َرْ رو بُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) اناغورس . رجوع به اناغورس شود.
-
خروب الکلاب
لغتنامه دهخدا
خروب الکلاب . [ خ َرْ رو بُل ْ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) خانق الکلب . قاتل الکلب . جلیان الحیة. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خروب الماعز
لغتنامه دهخدا
خروب الماعز. [ خ َرْ روبُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) ینبوت . رجوع به ینبوت شود.
-
خراب و خروب
فرهنگ گنجواژه
مخروبه.
-
جستوجو در متن
-
خروبة
لغتنامه دهخدا
خروبة. [ خ َرْ رو ب َ ] (ع اِ) واحد خَرّوب است . رجوع به خروب شود.
-
خراریب
لغتنامه دهخدا
خراریب . [ خ َ ](ع اِ) ج ِ خَرّوب و خروبها. رجوع به خروب در این لغت نامه شود. || وزنی بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ). وزنها معادل یک خروب : مقدار الشربة منه [ من جوز الکوثل ] سته خراریب . (یادداشت بخط مؤلف ).