کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرنوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرنوب
/xarnub/
معنی
درختی با شاخههای گرهدار، برگهای مرکب، گلهای زرد خوشهای، و میوۀ غلافدار، دراز، شیرین، و شبیه باقلا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرنوب
لغتنامه دهخدا
خرنوب . [ خ َ / خ ُ ](اِ) غلاف لوبیا. || گیاهی است دارویی ، بتازی خروب گویند. (از ناظم الاطباء). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده : خرنوب بستانی و بری می باشد و بستانی دو قسم است یکی را خرنوب شامی گویند و درخت او بقدر درخت گردکان با برگش مستدیر و با غلظت و ...
-
خرنوب
دیکشنری عربی به فارسی
اقاقيا , اکاسيا , اکاکيا , درخت صمغ عربي
-
خرنوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خُرنوب] (زیستشناسی) xarnub درختی با شاخههای گرهدار، برگهای مرکب، گلهای زرد خوشهای، و میوۀ غلافدار، دراز، شیرین، و شبیه باقلا.
-
خرنوب
دیکشنری فارسی به عربی
جرادة
-
واژههای مشابه
-
خرنوب بری
لغتنامه دهخدا
خرنوب بری . [ خ َ ب ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرنوب نبطی . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خرنوب نبطی در این شود.
-
خرنوب ثمری
لغتنامه دهخدا
خرنوب ثمری . [ خ َ ب ِ ث َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثمر قرظ است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرنوب شابونی
لغتنامه دهخدا
خرنوب شابونی . [ خ َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی از خرنوب که بخوبی خرنوب صیدلانی نیست . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرنوب شامی
لغتنامه دهخدا
خرنوب شامی . [ خ َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بپارسی کورزه گویند و بشیرازی کورک کازرونی گویند. آنچه خشک بود بهتر بود و طبیعت وی قابض بود و سرد، و خشکی وی در دوم درجه بود و گویند گرم است در اول شکم ببندد، با وجود شیرینی معده را نگزد. جالینوس گوید چ...
-
خرنوب صیدلانی
لغتنامه دهخدا
خرنوب صیدلانی . [ خ َ ب ِ ص َ / ص ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرنوب شامی . این خرنوب بهترین قسم خرنوب است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرنوب قبطی
لغتنامه دهخدا
خرنوب قبطی . [ خ َ ب ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) قرن نبط. خرنوب مصری . رجوع به قرن نبط شود.
-
خرنوب مصری
لغتنامه دهخدا
خرنوب مصری . [ خ َ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است و آنرا خرنوب قبطی نیز می نامند. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خرنوب قبطی شود.
-
خرنوب نبطی
لغتنامه دهخدا
خرنوب نبطی . [ خ َ ب ِ ن َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثمر نبات جنس بری خرنوب است و آن دو نوع می باشد: قسمی شبیه به خرنوب شامی و خاردار و ثمرش کوچکتر و بی طعم و بسیار قابض و آن را قرظ نامند و قسمی ثمر خاریست بقدر ذرعی و شاخه های او پراگنده و خارهای...
-
خرنوب هندی
لغتنامه دهخدا
خرنوب هندی . [ خ َ ب ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلوس . (یادداشت بخط مؤلف ). || خیارشنبر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرنوب الخنزیر
لغتنامه دهخدا
خرنوب الخنزیر. [ خ َ بُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) صلوان . حب الکلی . اناغورس . توضیح : حب الکلی ثمره ٔ خرنوب الخنزیر است . (یادداشت بخط مؤلف ).