کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرند
/xarand/
معنی
آجرچینی لبۀ باغچه، جوی، و مانند آن: ◻︎ تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد / گوزن تا همی از شیر پُر کند پستان (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
row, train
-
جستوجوی دقیق
-
خرند
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) (اِ.) ردیفی از آجر که روی زمین ، کنار نهر یا باغچه ، پهلوی هم چینند.
-
خرند
لغتنامه دهخدا
خرند. [ خ َ رَ ] (اِ)گیاهی باشد مانند اشنان که بدان هم رخت شویند و هم از آن اشخار و قلیا سازند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). گیاهی است بر شبه اشنان و بزبان دیگر شخار خوانندش . بوشکور گفت : تذرو تا همی اندر خرند خایه نهدگوزن ت...
-
خرند
لغتنامه دهخدا
خرند. [ خ َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شراء بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 37هزارگزی جنوب کمیجان و یک هزارگزی راه مالرو عمومی . این ده کوهستانی و سردسیر است . آب آن از قنات . محصول آن غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی . راه آ...
-
خرند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarand آجرچینی لبۀ باغچه، جوی، و مانند آن: ◻︎ تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد / گوزن تا همی از شیر پُر کند پستان (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۹).
-
خرند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xarand = اشنان
-
خرند
واژهنامه آزاد
حیاط
-
واژههای مشابه
-
خَرَند
لهجه و گویش تهرانی
طبقات پلکانی که در آن درخت میکارند،آجرچین دورباغچه،راه بین دو باغچه، جائی که کمی گودتر از سطح زمین است.
-
هَرند،خَرند،هِره
لهجه و گویش تهرانی
رج آجرچین
-
واژههای همآوا
-
خَرَند
لهجه و گویش تهرانی
طبقات پلکانی که در آن درخت میکارند،آجرچین دورباغچه،راه بین دو باغچه، جائی که کمی گودتر از سطح زمین است.
-
جستوجو در متن
-
لَتّه، لته بار
لهجه و گویش تهرانی
ته بار میوه در میدان که فقیران میخرند.
-
یک جایی
لغتنامه دهخدا
یک جایی . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یک جا. کلاً. تماماً. همه را با هم . (یادداشت مؤلف ).- یک جایی خریدن ؛ یک جا و تمام و کلی خریدن چیزی : آذوقه ٔ سال را یک جایی می خرند. (یادداشت مؤلف ).
-
فیرزه
لغتنامه دهخدا
فیرزه . [ رُ زَ / زِ ] (اِ) مخفف فیروزه . (یادداشت مؤلف ) : کی خرند از تو فیرزه هرگزچون ببینندت ای بدیع نگار.مسعودسعد.