کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرم ده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرم شیرازی
لغتنامه دهخدا
خرم شیرازی .[ خ ُرْ رَ م ِ ] (اِخ ) اسمش نجفقلی و از یساولان حضوربود و بعد در خدمت شاهزاده صاحبقران میرزا رتبتی حاصل کرد. او در غزل سرایی طبعش سلاستی گرفت و چنانکه رسم تربیت خاقان مغفور بود بهر هفته غزلی تازه بحضور بردی و جایزه یافتی و خشنود بازگشتی ...
-
خرم فضا
لغتنامه دهخدا
خرم فضا. [ خ ُرْ رَ ف َ ] (اِمرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جاشاخ گوزن اندر هوا اینک نگونسار آمده .خاقانی .
-
خرم کردن
لغتنامه دهخدا
خرم کردن . [ خ ُرْ رَ ک َ دَ ](مص مرکب ) شاد کردن . خشنود و خوش کردن : بیا تا که دل شاد و خرم کنیم روان را بنخجیر بی غم کنیم .فردوسی .
-
خرم گشتن
لغتنامه دهخدا
خرم گشتن . [ خ ُرْ رَ گ َ ت َ ](مص مرکب ) شاد شدن . خشنود شدن . خرم شدن : خبر ببهرام رسیده بود کی اپرویز را در دیری پیچیده اند و او خرم گشته بود. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 101).
-
خرم مازندرانی
لغتنامه دهخدا
خرم مازندرانی . [ خ ُرْ رَ م ِ زَ دَ ] (اِخ ) اسمش حسین ، اصلش خراسانی ، موطنش ساری ، شغلش عطاری ، مشربش تصوف ، مذهبش تعشق ، طرزش کسب اخلاق ، صفتش حسن اوصاف ، اشعارش عاشقانه بود. از اوست :دانم که به تنگ آمدی از درد دل من اما چه کنم غیر توام دادرسی نی...
-
خرم مشهدی
لغتنامه دهخدا
خرم مشهدی . [ خ ُرْ رَ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) اسمش عبدالحمید، از مشهد رضوی به یزد افتاد. بتحصیل علوم مشغول گشت و در اندک وقتی فارغ التحصیل از علوم قال و قیل گردید. از اشعار او این دو بیت نوشته شد : نه با جاهش جهان گردد مقابل نه با قدرش فلک گردد برابربو...
-
خرم مکان
لغتنامه دهخدا
خرم مکان . [ خ ُرْ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 45هزارگزی راه فرعی کام فیروز به پل خان . این دهکده در جلگه واقع است . آب آن از رودخانه ٔ شول و محصول آن غلات و برنج و ماش و شغل اهالی زراعت . راه آن مالر...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 4هزارگزی باختری ساری . دشت ، معتدل و مرطوب است . آب آن از چشمه ٔ زرگرباغ و محصول آن برنج ، غلات و صیفی . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائ...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 84هزارگزی شمال باختری تربت جام بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت جام . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل . آب آن از قنات و محصول آن غلات ...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی شمال مشهد و یک هزارگزی باختر راه مشهد به کبودگنبد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل . آب آن از قنات و محصولات آن غلات و چغندر. ...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، واقع در 6هزارگزی باختر مشکین شهر و 4هزارگزی شوسه ٔ مشکین شهر به اهر. جلگه ، معتدل . آب آن از رودخانه ٔ خیاوچایی و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوارواقع در 55هزارگزی خاور جغتای و 3هزارگزی شمال اتومبیلرو جغتای به سبزوار. جلگه ، معتدل . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و کنجد و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش مرکزی کرج شهرستان تهران ، واقعدر 44هزارگزی باختر کرج و 12هزارگزی جنوب راه شوسه ٔکرج به قزوین . این دهکده در جلگه قرار دارد و معتدل است . آب آن از قنات و محصولش غلات و بنشن و چغند...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 36هزارگزی شمال باختری بوئین و 12هزارگزی راه عمومی . این دهکده در جلگه قرار دارد و معتدل است . آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و چغندرقند و انگور و بادام...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رزقچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 9هزارگزی جنوب نوبران و 6هزارگزی راه عمومی . این دهکده سردسیر است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات آبی و دیمی و بادام و گردو و میوه و بنشن . شغل اهالی زراعت و گله...