کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خار و خرما
لغتنامه دهخدا
خار و خرما. [ رُ خ ُ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از تنگی و فراخی و شدت و فرج و غم و شادی و عسر و یسر و امثال آنهاست .
-
خدا و خرما
فرهنگ گنجواژه
دنیا و عاقبت را با هم خواستن.
-
خَر و خُرما
فرهنگ گنجواژه
تلخ و شیرین.
-
خرما و خار
فرهنگ گنجواژه
نوش و نیش.
-
جستوجو در متن
-
برسیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bersiyān نوعی خرما.
-
sourdock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
rubblework
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
date palm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
palmature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
tammie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
crusta
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
dulcose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
kharwa
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرما
-
نهلک
لغتنامه دهخدا
نهلک . [ ] (اِ) خوص . ابلمه . برگ خرما: الابلمه ، نهلک خرما یعنی برگ خرما. (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
-
استاخرما
لغتنامه دهخدا
استاخرما. [ اَ خ ُ ] (اِ مرکب ) تخم خرما، سوخته ٔ او مجفف قروح است . (الفاظ الادویه ). استخوان خرما. هسته ٔ خرما.