کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرمابن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرمابن
/xormābon/
معنی
درخت خرما؛ نخل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
فسیل، نخل، درختخرما
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرمابن
واژگان مترادف و متضاد
فسیل، نخل، درختخرما
-
خرمابن
لغتنامه دهخدا
خرمابن . [ خ ُ ب ُ ] (اِ مرکب ) درختی است از طایفه ٔ نخیلات و از محصولات گرمسیری که دارای میوه ای است شیرین و لذیذ و گوارا موسوم بخرما و آنرا مخ نیز گویند و در جنوب ایران این درخت بسیار فراوان است . (از ناظم الاطباء). باسقه . نَخْله (ج ، نخل ، نخیل )...
-
خرمابن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xormābon درخت خرما؛ نخل.
-
واژههای مشابه
-
خار خرمابن
لغتنامه دهخدا
خار خرمابن . [ رِ خ ُ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خار درخت خرما. یکی از معانی لغت طَمیل میباشد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نخل
فرهنگ واژههای سره
خرمابن
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) خرمابن ریزه . خرمابن کوتاه یا ردی . || خرمابن آن قدر بلند که دست به وی نرسد. (منتهی الارب ). ج ، جَعل .
-
نخیل
واژگان مترادف و متضاد
خرمابن، فسیل، مغ، نخل
-
نخیل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) خرمابن .
-
نخیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] naxil درخت خرما؛ خرمابُن.
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ](ع اِ) خرمابن نر. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). واحد آن جعلة میشود.
-
سنهاء
لغتنامه دهخدا
سنهاء. [ س َ ] (ع ص ) خرمابن که یک سال بعد یک سال بار آورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرمابن که سالی بار آورد و سالی نه . (مهذب الاسماء).
-
کارعة
لغتنامه دهخدا
کارعة. [ رِ ع َ ] (ع ص ، اِ) خرمابن لب آب . (ناظم الاطباء). خرمابن به آب نزدیک . ج ، کارعات .
-
مکمومة
لغتنامه دهخدا
مکمومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) خرمابن غلاف غوره برآورده . (از منتهی الارب ). خرمابن طلعبرآورده . (ناظم الاطباء).