کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرفوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرفوف
لغتنامه دهخدا
خرفوف . [ خ َ ] (اِ) خردل فارسی . حشیشةالسلطان . خرفق و آن نوعی از حرف السطوح است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خرفوق
لغتنامه دهخدا
خرفوق . [ خ َ ] (اِ) خردل فارسی . خرفوف . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
حشیشةالسلطان
لغتنامه دهخدا
حشیشةالسلطان . [ ح َ ش َ تُس ْ س ُ ] (ع اِمرکب ) حرف ابیض . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خردل فارسی . تلسفی . حرف یا نوعی حرف . خرفق . خرفوف . خرفوق . صناب بری . و بعضی گفته اند: که آن نوعی از حرف السطوح است .
-
خرفق
لغتنامه دهخدا
خرفق . [ خ َ ف َ ] (ع اِ) خردل فارسی بلغة اهل شام و مصر و آن ب حشیشةالسلطان شهرت دارد و آن نوعی از سپندان است که برگش عریض است . (از منتهی الارب ). خرفوف . تخم ترتیزک . (یادداشت بخط مؤلف ). حشیشةالسلطان و آن نوعی از حرف السطوح می باشد. || تخم سداب ب...
-
خردل فارسی
لغتنامه دهخدا
خردل فارسی . [ خ َ دَ ل ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف السطوح . حشیشةالسلطان . صناب بری . تلسفی . (یادداشت بخط مؤلف ). خَرْفَق . خرفوف . خردل سپید. خرقوق . سپندین . سپندان . حاره . تراتیزک . شب خیزک . قردامن . کیکیر. کیکیش .