کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرشاد
/xoršād/
معنی
= خورشید
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرشاد
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِ.) خورشید.
-
خرشاد
لغتنامه دهخدا
خرشاد. [ خ ُ ] (اِ) خرشا. آفتاب . خورشید. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) : گشته از فیض تابش خرشادکوه در سبز و بوم و بر آباد.روحانی (از فرهنگ جهانگیری ).
-
خرشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xoršād = خورشید
-
جستوجو در متن
-
خرشید
لغتنامه دهخدا
خرشید. [ خ ُ ](اِ) آفتاب روشن چه «خر» بدون واو بمعنی «آفتاب » و «شید» به یای مجهول بمعنی «روشن »، چون لفظ «خُر» تنها استعمال کنند متأخرین به واو نویسند و جهت امتیازاز لفظ خَر و چون با «شید» ضم کنند بدون واو نویسند. صاحب سراج اللغات نوشته که در لفظ خ...