کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرستان
لغتنامه دهخدا
خرستان . [ خ ُ رِ ] (اِ) خرماستان . نخلستان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 399).
-
خرستان
لغتنامه دهخدا
خرستان . [ خ ُ رِ ] (اِ) گنجه . قفسه ای که در آن ظروف و امثال آن می نهند. بوفه (در نزد فرنگان ). خرستانه . (از دزی ج 1ص 362): فخافت منه المراءة ان یراه عندها... فادخلته الی خرستان عندها و خبته ... ثم انها فتحت الخرستان علی الغلام و قالت اخرج . (سندبا...
-
جستوجو در متن
-
خرستانه
لغتنامه دهخدا
خرستانه . [ خ ُ رِ ن َ / ن ِ ] (اِ) رجوع به خرستان بمعنی گنجه شود.
-
نخلستان
لغتنامه دهخدا
نخلستان . [ ن َ ل ِ / ن َ س ِ ] (اِ مرکب ) جائی که درآن نخل بسیار باشد. (فرهنگ نظام ). باغ خرما. (آنندراج ). جای انبوه از خرمابنان . خرستان . مخستان . مغستان . (ناظم الاطباء). خرماستان . باحة. عقدة : شکر در تنگ شه تیمار میخوردز نخلستان شیرین خار میخو...
-
خرماستان
لغتنامه دهخدا
خرماستان . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نخلستان . خرستان . (از ناظم الاطباء). حدیقه . (ربنجنی ). جایی که خرمابنان بسیار بوند. (شرفنامه ٔ منیری ) : باحة: خرماستانی داشت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).گزیت رز بارور شش درم بخرماستان بر همین زد رقم . فردوسی .دوهزار سوار ...
-
ستان
لغتنامه دهخدا
ستان . [ س ِ ] (ص ، ق ) برپشت خوابیده . (برهان ). پشت بازافتاده و به پشت خوابیده . (آنندراج ). بازخفته بقفا. (حفان ). بر قفا خفته . (صحاح الفرس ). برپشت غلطیدن . (شرفنامه ). بر پشت بازخفته . (اوبهی ). کسی که بر پشت خود خوابیده باشد. (غیاث ) : یاد کن ...