کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردک منش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردک منش
لغتنامه دهخدا
خردک منش . [ خ ُ دَ م َ ن ِ ](ص مرکب ) صاحب تجربه . باتجربه . صاحب رای : بپرسیدش از راد و خردک منش ز نیکی کنش مردم و بدکنش . فردوسی .|| ظاهراً بمعنی انسان شکسته نفس نیز می آید.
-
واژههای مشابه
-
خُردک خُردک
فرهنگ گنجواژه
کم کم.
-
نوروز خردک
لغتنامه دهخدا
نوروز خردک . [ ن َ / نُو زِ خ ُ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نغمه ای است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ). لحنی است . (جهانگیری ). نغمه ای است که در آواز راست پنجگاه و آواز همایون نواخته می شود. نوروز کوچک . نوروز خارا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
بادیه خردک
لغتنامه دهخدا
بادیه خردک . [ ی َ / ی ِ خ ُ دَ ] (اِخ ) کرمینیه یاکرمینه . ازجمله روستاهای بخارا باشد. رجوع به کرمینیة و کرمینه شود. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 104).
-
خردک نگرش
لغتنامه دهخدا
خردک نگرش . [ خ ُ دَ ن ِ گ َ رِ ] (ص مرکب ) خردنگرش . (از ناظم الاطباء). نظرتنگ . کم بین . (یادداشت بخط مؤلف ) : خردک نگرش نیست که خرده نگرش کس در کار بزرگان همه ذل است و هوان است .منوچهری .
-
خردک نگرشی
لغتنامه دهخدا
خردک نگرشی . [ خ ُ دَ ن ِ گ َ رِ ] (حامص مرکب ) نظرتنگی . کم بینی . پستی .
-
خردک نگرش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xordaknegareš = خردنگرش
-
جستوجو در متن
-
منش
لغتنامه دهخدا
منش . [ م َ ن ِ ] (اِ) خوی و طبیعت ، چه منشی به معنی طبیعی است . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). خوی و طبع و طبیعت و خصلت و نهاد و سرشت . (ناظم الاطباء). فطرت . طینت . جبلت . عادت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به هر نیک و بد هر دوان یک منش به...
-
نیکی کنش
لغتنامه دهخدا
نیکی کنش . [ ک ُ ن ِ ] (ص مرکب ) نیک رفتار. نیکوفعال . مقابل بدکنش : چو نیکی کنش باشی و بردبارنباشی به چشم خردمند خوار. فردوسی .بپرسیدش از راد و خردک منش ز نیکی کنش مردم و بدکنش .فردوسی .
-
راد
لغتنامه دهخدا
راد. (ص ) صاحب همت و سخاوت . (برهان ). سخی و جوانمرد. (آنندراج ). کریم و جوانمرد. (برهان ). بخشنده .جواد. مقابل سفله . (آنندراج ). گشاده دل : حاتم طائی تویی اندر سخارستم دستان تویی اندر نبردنی که حاتم نیست با جود تو رادنی که رستم نیست در جنگ تو مرد. ...
-
ابوشکور
لغتنامه دهخدا
ابوشکور. [ اَ ش َ ] (اِخ ) بلخی . یکی از اجله ٔ شعرای باستانی ایران . در تذکره ها ازتاریخ حیات او جز نام و موطن و از شعر وی غیر از بیتی چند در تذاکر و متفرقاتی در کتب لغت که همگی بر کمال قدرت طبع و جودت و صفای قریحت او دلیل کند بر جای نیست . ابوشکور ...