کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردچشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردچشم
لغتنامه دهخدا
خردچشم . [ خ ُ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) ضعیف چشم . آنکه چشمان درشت ندارد. اَخْفَش . (یادداشت بخط مؤلف ). || دارنده ٔ چشمان ریز.
-
جستوجو در متن
-
اخفش
لغتنامه دهخدا
اخفش . [ اَ ف َ ] (ع ص ، اِ) خردچشم . بدبین . (تاج المصادر بیهقی ). خردچشم کم بین . تنگ چشم . (زوزنی ) (زمخشری ). صاحب چشم کوچک و کم سو . (انساب سمعانی ). کسی که در تاریکی بهتر بیند که بروشنائی و در ابر بهتر بیند که روز صافی بی ابر. || شب پرک یعنی رو...
-
اخزر
لغتنامه دهخدا
اخزر. [ اَ زَ ](ع ص ) نعت از خزر. احول . کج چشم . || خردچشم . تنگ چشم . آنکه چشم خرد و تنگ دارد. || آنکه بگوشه ٔ چشم نظر کند. بگوشه ٔ چشم نگاه کننده . آنکه بگوشه ٔ چشم نگرد. (تاج المصادر بیهقی ). که بدنبال چشم نگرد. (مهذب الاسماء). مؤنث : خَزْراء. ج...