کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردپیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خردپیشه
/xeradpiše/
معنی
= خردمند
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خردمند، خردورز، خردور، عاقل، حکیم، بخرد، فرزانه، دانا ≠ جهالتپیشه، سفیه، کانا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردپیشه
واژگان مترادف و متضاد
خردمند، خردورز، خردور، عاقل، حکیم، بخرد، فرزانه، دانا ≠ جهالتپیشه، سفیه، کانا
-
خردپیشه
لغتنامه دهخدا
خردپیشه . [ خ ِ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) عاقل . خردمند. (از ناظم الاطباء). آنکه در کارها از راهنمایی های عقل پیروی کند : بار این بند گران تا کی کشداین خردپیشه روان ارجمند؟ ناصرخسرو.ای خردپیشه حذر دار از جهان گر بهوشی پند حجت کار بند. ناصرخسرو.راست خو...
-
خردپیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xeradpiše = خردمند
-
جستوجو در متن
-
حذر داشتن
لغتنامه دهخدا
حذر داشتن . [ ح َ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) برحذر بودن . محتاط بودن . پرهیز کردن : ای خردپیشه حذر دار از جهان گر بهوشی پند حجت کار بند. ناصرخسرو.گرت هوش است و هنگ ، دار حذرای خردمند از این عظیم نهنگ . ناصرخسرو.حذر دار از عقاب آز ازیراکه پرزهراب دارد چنگ و ...
-
پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pēšak] piše ۱. هر کاری که کسی برای امرار معاش در پیش بگیرد؛ شغل؛ حرفه؛ کار؛ هنر: زراعتپیشه.۲. عادت و خوی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزپیشه، بدپیشه، بیدادپیشه، جفاپیشه، خردپیشه، ستمپیشه، عاشقپیشه، عیارپیشه، کرمپیشه، گداپیشه، هنرپیشه.&l...
-
پیشه
لغتنامه دهخدا
پیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) صنعت . (دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی ) (منتهی الارب ). هنر. صنع. طرقة. صناعت . (منتهی الارب ). حرفه . (دهار). کسب . (برهان ). حرفت : چهارم که خوانند اهنوخوشی همان دست ورزان با سرکشی کجا کارشان همگنان پیشه بودروانشان همیشه پراندیش...