کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردورزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خردورزی
مترادف و متضاد
۱. خردوری، فرزانگی، خردمندی، عقلورزی، تعقل ≠ خردستیزی
۲. خردگرایی، خردباوری ≠ خردگریزی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردورزی
واژگان مترادف و متضاد
۱. خردوری، فرزانگی، خردمندی، عقلورزی، تعقل ≠ خردستیزی ۲. خردگرایی، خردباوری ≠ خردگریزی
-
جستوجو در متن
-
دِسَرْ
لهجه و گویش گنابادی
desar در گویش گنابادی یعنی در ذهن ، در اندیشه ، تفکر ، خردورزی
-
پارسائی
لغتنامه دهخدا
پارسائی . (حامص ) پرهیز از گناه با طاعت با عبادت با قناعت . وَرَع . حصانت . حصن . (دهار). پرهیزکاری . پاکدامنی . زُهد. زَهادت . دیانت . (دهار). پاکی . عفت . عفاف . تعفّف . مقابل ناپارسائی : نباید که باشی فراوان سخن بروی کسان پارسائی مکن . فردوسی .شگف...
-
مهر
لغتنامه دهخدا
مهر. [ م ُ ] (اِ) آلتی از فلز، سنگ ،عقیق و در عصر ما لاستیک و جز آنها که بر آن نام و عنوان کسی یا بنگاهی یا مؤسسه ای را وارون کنده باشندو چون بر آن مرکب مالند و آنگاه بر کاغذ و جز آن فشار دهند نام و نقش مذکور بر آن ثبت شود : که کشتی کسی را مده تا نخ...