کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرج راه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرج بیار
لغتنامه دهخدا
خرج بیار. [ خ َ ] (ص مرکب ) ناظر. (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه در منازل یا مؤسسات بر خرج میپردازد.
-
خرج تراش
لغتنامه دهخدا
خرج تراش . [ خ َ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه برای تحقق امری خرج فراوان پیش بینی می کند.آنکه برای انجام امری بیش از لزوم ایجاد خرج کند.
-
خرج تراشی
لغتنامه دهخدا
خرج تراشی . [ خ َ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل خرج تراش .
-
خرج دررفته
لغتنامه دهخدا
خرج دررفته . [ خ َ دَرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) خالص . بدون خرج . ارزش پس از کسر مخارج لازم آن .
-
کم خرج
دیکشنری فارسی به عربی
رخيص
-
خرج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصرف , انفق
-
کفیل خرج
دیکشنری فارسی به عربی
کاسب العيش
-
وکیل خرج
دیکشنری فارسی به عربی
مضيف
-
قابل خرج
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاستهلاک
-
مادر خرج
لهجه و گویش تهرانی
مسئول خرج، تنخواهدار بویژه در سفر
-
خرج ،خرجی
لهجه و گویش تهرانی
هزینه ،بودجه خانه
-
خرجِ اتینا
لهجه و گویش تهرانی
خرج بیهوده
-
عطینا،خرج ()
لهجه و گویش تهرانی
خرج بیهوده
-
خرج و برج
لغتنامه دهخدا
خرج و برج . [ خ َ ج ُب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دو کلمه ای است که برای بیان خرج و متعلقات آن بکار می رود، یعنی برای مجموع خرجهای لازم و اصلی و خرجهای زائد و غیرلازم بکار رود.
-
خرج و دخل کردن
لغتنامه دهخدا
خرج و دخل کردن . [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب رسیدن . وضع خرج و دخل را معین کردن . || مساوی بودن درآمد و هزینه ٔ یک منبع درآمد.