کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرج دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خرجِ اتینا
لهجه و گویش تهرانی
خرج بیهوده
-
خرج راه
لهجه و گویش تهرانی
هزینه سفر
-
عطینا،خرج ()
لهجه و گویش تهرانی
خرج بیهوده
-
خرج راه شدن
لغتنامه دهخدا
خرج راه شدن . [ خ َ ج ِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) در راه سفر مردن . (آنندراج ) : مرو ز راه به امیدتوشه ٔ دگران که چون پیاده ٔ حج خرج راه خواهی شد.صائب (از آنندراج ).
-
خرج و برج
لغتنامه دهخدا
خرج و برج . [ خ َ ج ُب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دو کلمه ای است که برای بیان خرج و متعلقات آن بکار می رود، یعنی برای مجموع خرجهای لازم و اصلی و خرجهای زائد و غیرلازم بکار رود.
-
خرج و دخل کردن
لغتنامه دهخدا
خرج و دخل کردن . [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب رسیدن . وضع خرج و دخل را معین کردن . || مساوی بودن درآمد و هزینه ٔ یک منبع درآمد.
-
خرج تراشی کردن
لغتنامه دهخدا
خرج تراشی کردن . [خ َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برای تحقق امری بیش از حد لازم خرج کردن . خرج زیاده از لزوم برای امری نمودن .
-
خرج هست و بود
لغتنامه دهخدا
خرج هست و بود. [ خ َ ج ِ هََ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موافق و برابر آمدن . (آنندراج ) : پلاس او بگز کهکشان بپیمودیم برای خرقه ٔ ما خرج هست و بود آمد.مسیح کاشی (از آنندراج ).
-
ناظر خرج مونث
دیکشنری فارسی به عربی
مضيفة
-
ابتكار به خرج داد
دیکشنری فارسی به عربی
استحدث
-
دست به خرج
لهجه و گویش تهرانی
توان خرج کردن
-
کار و خرج
فرهنگ گنجواژه
سختی، معونت.
-
خرج در رفته
لهجه و گویش تهرانی
درآمد پس از کسر هزینه ها
-
خرج و باج
فرهنگ گنجواژه
مالیات.
-
خَرج و بَذل
فرهنگ گنجواژه
هزینه.