کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرجینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرجینه
مترادف و متضاد
باردان، خرجین، کولهبار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرجینه
واژگان مترادف و متضاد
باردان، خرجین، کولهبار
-
خرجینه
لغتنامه دهخدا
خرجینه . [ خ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) خُرج . (زمخشری ) (دهار). چیزی از پلاس که زاد و رخت بر آن نهاده بر ستور بار کنند. (از ناظم الاطباء). جوال . باردان . گواله . گاله . دو توبره را بهم دوخته بالای چارپا اندازند. خرجین .
-
جستوجو در متن
-
باردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرجین، خرجینه، کولهبار ۲. تنگ، صراحی
-
خورجین
واژگان مترادف و متضاد
باردان، جامهدان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه
-
کرزه
لغتنامه دهخدا
کرزه . [ ک ِ رَ زَ ](ع اِ) ج ِ کُرز، بمعنی خرجینه ٔ شبان . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کرز شود.
-
جرجة
لغتنامه دهخدا
جرجة. [ ج ُ ج َ ] (ع اِ) خرجینة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). ج ، جُرج ، جُرَج . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). خریطه ای است خرجینه مانند که دارای پایین گشاد و بالای تنگ باشد. (از قطر المحیط). ظرفی است چرمی مانند خرجین ک...
-
کرز
لغتنامه دهخدا
کرز. [ ک ُ ] (ع اِ) خرجینه ٔ شبان . ج ، کِرِزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرجین چوپان که در آن توشه و متاع خویش را حمل کند و به قولی جوال کوچک است وعبارت اساس چنین است : جعل متاعه فی الکرز و هو الجوالق (جوال ). ج ، اکراز، کِرَزه . (از اقرب المو...
-
کراز
لغتنامه دهخدا
کراز. [ ک َرْ را] (ع اِ) قچقار که خرجینه ٔ شبان بردارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کبشی که خرجین شبان می برد و آن گوسپند بی شاخ است لان الاقرن یشتغل بالنطاح و گفته اند، کراز گوسپندی است که چوپان زنگی بر گردنش آویزد و دیگران از او پیروی کنند. (از ...
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جُرجَة، به معنی خرجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ظرفی است از ظرفهای زنان . (لسان از ذیل اقرب الموارد). ظرفی است از ظرفهای زنان و آن کیسه ای است از چرم همانند خرجین که بالای آن تنگ و پایین آن وسیع است و تو...
-
خرج
لغتنامه دهخدا
خرج . [ خ ُ ] (ع اِ) باج . خراج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). ج ، اَخراج ، اَخاریج ، اَخرِجة. || غَنج . (محمودبن عمر). || معرب خور. (یادداشت بخط مؤلف ). || خُرجین . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خُرجینه . (ده...