کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرتال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرتال
/xartāl/
معنی
= خرطال
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرتال
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) = خرطال : پوست گاو که آن را از طلا یا نقره پر کنند.
-
خرتال
لغتنامه دهخدا
خرتال . [ خ َ ] (اِ) کلمه ای است دیگر در قنطار و آن پوست گاوی باشد که پر از شوشه زر شده است . رجوع به قنطار شود.
-
خرتال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xartāl = خرطال
-
واژههای همآوا
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (ع اِ) دوسر و آن دانه ای است که در میان گندم روید. هرطمان . قرطمان . جافوز . زُن . (یادداشت بخط مؤلف ). تخمی است دوائی و آن در میان گندم روید و طبیعت آن معتدل است . (برهان قاطع).
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (ع اِ) قنطار. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : دو بدره زر بگرفتم بفتح مارائین بفتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال .غضائری .
-
خرطال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹خرتال› xartāl پوست گاو انباشته از پول طلا یا نقره: ◻︎ دو بدره زر بگرفتم به فتح نارائن / به فتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال (غضایری: شاعران بیدیوان: ۴۶۲).